ادوین چرچ

(ادوین چرچ) (4 مه 1826- 7 آوریل 1900) (سن: 74) (ملیت: آمريكايي) (سبك: رمانتيسم)

 

فردریک ادوین چرچ (Frederic Edwin Church) (زاده 4 مه 1826- درگذشت 7 آوریل 1900) نقاش منظره آمریکایی بود که در هارتفورد، کانکتیکات متولد شد. او یکی از شخصیت‌های اصلی مدرسه منظره‌سازان آمریکایی در مدرسه رودخانه هادسون بود که بیشتر به خاطر نقاشی مناظر بزرگ که اغلب کوه‌ها، آبشارها و غروب خورشید را به تصویر می‌کشیدند، شهرت داشت. نقاشی های چرچ بر جزئیات واقع گرایانه، نور دراماتیک و مناظر پانوراما تأکید دارند. او برخی از آثار اصلی خود را در نمایشگاه‌های تک نقاشی برای مخاطبان پولساز و اغلب شیفته شهر نیویورک به نمایش گذاشت. او در دوران اوج خود یکی از مشهورترین نقاشان ایالات متحده بود.
فردریک ادوین چرچ از نوادگان مستقیم ریچارد چرچ، یک پیشگام پیوریتن از انگلستان بود که توماس هوکر را در سفر اصلی از طریق بیابان از ماساچوست تا جایی که به هارتفورد، کانکتیکات تبدیل می‌شد، همراهی کرد. چرچ پسر الیزا (1796- 1883) و جوزف چرچ (1793-1876) بود. فردریک دو خواهر داشت و هیچ برادری در قید حیات نداشت. پدرش به عنوان یک نقره‌ساز و جواهرساز در تجارت موفق بود و مدیر چندین شرکت مالی بود. برادر مادرش آدریان جینز بود که صاحب یک کارخانه ریخته گری آهن بود که گنبد کاپیتول ایالات متحده را ساخت. ثروت خانواده به فردریک این امکان را داد که از همان دوران کودکی علاقه خود را به هنر دنبال کند. در سال 1844، در سن 18 سالگی، پس از معرفی دانیل وادزورث، همسایه خانواده و بنیانگذار Wadsworth Athenaeum در هارتفورد، کانکتیکات، چرچ شاگرد هنرمند منظره‌پرداز توماس کول در Catskill، نیویورک شد. کلیسا دو سال با او تحصیل کرد. در این زمان استعداد او آشکار شد. کول نوشت چرچ “بهترین چشم برای نقاشی در جهان” را داشت. در طول مدتی که با کول داشت، به اطراف نیوانگلند و نیویورک سفر کرد تا طرح‌هایی بسازد، از ایست همپتون، کانکتیکات، لانگ آیلند، خانه کوهستان کتسکیل، برکشایرز، نیوهیون، کانکتیکات و ورمونت دیدن کرد. اولین فروش ثبت شده او در سال 1846 به Wadsworth Athenaeum به قیمت 130 دلار بود. این یک نقاشی شبانی بود که سفر هوکر را در سال 1636 به تصویر می کشید.
در سال 1848، او به عنوان جوانترین عضو آکادمی ملی طراحی انتخاب شد. او در سال بعد به عضویت کامل ارتقاء یافت و شروع به پذیرش شاگردان خود از جمله والتر لانت پالمر، ویلیام جیمز استیلمن و جرویس مک‌انتی کرد.
سبک و تأثیرات:
رمانتیسیسم در اوایل دهه 1800 در بریتانیا و فرانسه به عنوان یک جنبش ضد عقل گرایی عصر روشنگری برجسته بود. هنرمندان دوره رمانتیک اغلب طبیعت را در صحنه‌های ایده‌آلی که غنا و زیبایی طبیعت را به تصویر می‌کشید، گاهی با تأکید بر مقیاس بزرگ آن به تصویر می‌کشیدند. این سنت در آثار کلیسا، که طبیعتی بی وقفه را ایده آل می کند، که توسط هنر پرجزئیات طاقت فرسا او برجسته شده است، ادامه یافت. تاکید بر طبیعت توسط خطوط افقی کم و برتری آسمان تشویق می شود. چرچ معمولاً ضربات قلم مو خود را “پنهان می کرد” به طوری که سطح نقاشی صاف بود و “شخصیت” نقاش ظاهراً وجود نداشت.
چرچ محصول نسل دوم مدرسه رودخانه هادسون بود، جنبشی در هنر منظره آمریکایی که توسط معلمش توماس کول پایه گذاری شد. کول و چرچ هر دو پروتستان مذهبی بودند، و اعتقادات دومی در نقاشی‌های او، به‌ویژه بوم‌های اولیه‌اش، نقش داشت. نقاشی‌های مدرسه رودخانه هادسون با تمرکز بر محیط‌های سنتی شبانی، به‌ویژه کوه‌های Catskill و ویژگی‌های رمانتیک آن‌ها مشخص می‌شد. آنها تلاش کردند تا واقع گرایی وحشی یک آمریکای ناآرام را که به سرعت در حال ناپدید شدن بود، و قدردانی از زیبایی طبیعی را به تصویر بکشند. مناظر مرزی او در آمریکا «چشم انداز توسعه طلبانه و خوش بینانه ایالات متحده در اواسط قرن نوزدهم» را نشان می دهد. چرچ در موضوعات نقاشی‌هایش با کول تفاوت داشت: او صحنه‌های طبیعی و غالباً باشکوه را بر تمایل کول به تمثیل ترجیح می‌داد – اگرچه آثار چرچ به طور فزاینده‌ای از نظر مضامین و معانی مورد بررسی مجدد قرار می‌گرفت.
کاشف و دانشمند پروس الکساندر فون هومبولت تأثیر عمده ای بر کلیسا داشت. هومبولت در کیهان خود چشم اندازی از به هم پیوستگی علم، جهان طبیعی و دغدغه های معنوی ارائه کرد. کاسموس که متعلق به کلیسا بود، فصلی را به نقاشی منظره اختصاص داد. هومبولت در به تصویر کشیدن «علمی» تنوع طبیعت، به ویژه در دنیای جدید، نقش مهمی به هنرمند تجسمی داد. هنگامی که نظریه تکامل چارلز داروین در دهه 1860 شروع به براندازی ایده های هومبولت در مورد وحدت کرد، مورخان هنر بررسی کردند که نقاشی چرچ چگونه به این اختلال در جهان بینی چرچ واکنش نشان داد.
جان راسکین، منتقد هنری انگلیسی، تأثیر مهم و بزرگ دیگری بر چرچ داشت. در نقاشان مدرن راسکین، او بر مشاهده دقیق طبیعت تأکید می کند: “وظیفه ضروری نقاش منظره [این است] که با توجهی کمرنگ به پایین ترین جزئیات فرود آید. هر طبقه سنگ، هر نوع زمین، هر شکل ابر باید با صنعت برابر مورد مطالعه قرار گیرد و با دقت یکسان ارائه شود.” این توجه به جزئیات باید با تفسیر، برداشت و تخیل هنرمند ترکیب شود تا به هنر بزرگی دست یابد. در حالی که نقاشی‌های چرچ در دهه‌های 1850 و 1860 به طور گسترده مورد تحسین قرار می‌گرفت، برخی منتقدان متوجه شدند که پانورامای دقیق او فاقد جنبه تخیلی یا شاعرانه است. جورج دبلیو. شلدون در سال 1879 در نقاشان آمریکایی خود درباره بوم های چرچ نوشت: «به ندرت لازم است … توضیح دهیم که نقص اصلی آنها چیست، زیرا در این زمان، تقریباً هر عاشق باهوش آمریکایی باید آن نقص را تشخیص داده باشد. هنر. شامل تفصیل جزئیات به بهای وحدت و نیروی احساسات است… آنها وفادار و زیبا هستند، اما آنقدر که ممکن است در شعر، عطر و بوی هنر غنی باشند، نیستند. حقایق برتر و معنوی طبیعت، خانه واقعی هنر منظره است.»
برخی از نقاشی‌های چرچ مربوط به سبک منظره لومینیست است و بر آن تأثیر گذاشته است. هنر لومینیست تمایل دارد بر افقی ها تأکید کند، از نور غیر پراکنده استفاده کند و ضربات قلم مو را پنهان کند به طوری که حضور نقاش یا «شخصیت» کمتر برای بیننده آشکار شود. یک کتاب نمایشگاهی صبح کلیسا در مناطق استوایی و گرگ و میش در بیابان را برای برجسته کردن «طراحی دقیق و رنگ‌های تند» سبک در نظر می‌گیرد، در حالی که کوتوپاکسی و پارتنون «نمونه‌ای از سبک … در ساختار پانورامیک خود هستند». با این وجود، چرچ به عنوان یک هنرمند در درجه اول لومینیست در نظر گرفته نمی شود.
حرفه:
چرچ کار خود را با نقاشی صحنه های کلاسیک مدرسه رودخانه هادسون از نیویورک و نیوانگلند آغاز کرد، اما در سال 1850 در نیویورک ساکن شد. او هنر خود را در اتحادیه هنر آمریکا، باشگاه هنری بوستون، و (که بسیار چشمگیرتر برای یک هنرمند جوان بود) آکادمی ملی طراحی به نمایش گذاشت. روش او شامل ایجاد نقاشی در استودیوی خود بر اساس طرح هایی در طبیعت بود. در سال‌های اولیه کارش، سبک چرچ یادآور سبک معلمش توماس کول بود و مظهر سبک‌های تأسیس مدرسه رودخانه هادسون بود. همانطور که سبک او پیشرفت کرد، از رویکرد کول فاصله گرفت: او با جزئیات دقیق تر نقاشی می کرد و ترکیباتش در قالب ماجراجویی تر می شدند، گاهی اوقات با جلوه های نوری دراماتیک.
چرچ به سرعت به عنوان یک هنرمند جهانگرد، با سفرهای اولیه نقاشی و طراحی داخلی به کوه های سفید، غرب ماساچوست، کتسکیلز، هارتفورد، کان، نیاگارا، ویرجینیا، کنتاکی و مین شهرت پیدا کرد. او دو سفر به آمریکای جنوبی در سال‌های 1853 و 1857 داشت و عمدتاً در کیتو ماند و از آتشفشان‌ها و شهرهای کلمبیا و اکوادور امروزی دیدن کرد و از تنگه پاناما گذشت. اولین سفر با تاجر سیروس وست فیلد بود که هزینه سفر را تامین کرد و امیدوار بود از نقاشی های چرچ برای جذب سرمایه گذاران به سرمایه گذاری های خود در آمریکای جنوبی استفاده کند. کلیسا از اکتشاف الکساندر فون هومبولت در قاره در اوایل دهه 1800 الهام گرفت. هومبولت هنرمندان را برای به تصویر کشیدن «شخصیت» آند به چالش کشیده بود. پس از انتشار کتاب «روایت شخصی هومبولت از سفر به مناطق اعتدال آمریکا» در سال 1852، چرچ از فرصتی برای سفر و مطالعه در ردپای هومبولت استفاده کرد. هنگامی که چرچ در سال 1857 با نقاش لوئیس ریمی مینو به آمریکای جنوبی بازگشت، او به طرح های خود از این منطقه اضافه کرد. پس از هر دو سفر، چرچ تعدادی مناظر از اکوادور و آند، مانند آند اکوادور (1855)، کایامبه (1858)، قلب آند (1859)، و کوتوپاکسی (1862) را تولید کرد. قلب آند، معروف ترین نقاشی کلیسا، چندین عنصر توپوگرافی را به تصویر می کشد که در یک پرتره ایده آلیستی و وسیع از طبیعت ترکیب شده است. نقاشی بسیار بزرگ و در عین حال بسیار دقیق بود. هر گونه گیاهی و جانوری قابل شناسایی است و مناطق آب و هوایی متعددی به طور همزمان ظاهر می شوند.
چرچ همانطور که قبلاً با نیاگارا انجام داد، قلب آند را در یک نمایشگاه تک نقاشی در شهر نیویورک در سال 1859 به نمایش گذاشت. هزاران نفر برای دیدن این نقاشی پول پرداخت کردند، در حالی که قاب عظیم روی زمین نقاشی نقش یک پنجره را بازی می کرد. نگاه کردن به آند حضار روی نیمکت‌هایی می‌نشستند تا قطعه را ببینند، گاهی از عینک‌های اپرا برای نزدیک شدن استفاده می‌کردند، و چرچ به‌طور استراتژیک اتاق را ترتیب می‌داد تا با نور نورگیرهای بالای سر، نقاشی را روشن کند. کار یک موفقیت فوری بود. کلیسا در نهایت آن را به قیمت 10000 دلار فروخت که در آن زمان بالاترین قیمتی بود که تا به حال برای اثری از یک هنرمند زنده آمریکایی پرداخت شده بود.
دوستی چرچ با دکتر آیزاک اسرائیل هیز، کاشف برجسته قطب شمال، علاقه هنرمند را به مناطق قطبی برانگیخت. در سال 1859، چرچ و دوست خوبش کشیش لوئیس لگراند نوبل به نیوفاندلند و لابرادور سفر کردند. این سفر در کتاب «پس از کوه‌های یخ با یک نقاش» (1861) نوشته نوبل، کمی قبل از نمایش تابلوی «کوه‌های یخ» چرچ منتشر شد.
تا سال 1860، چرچ مشهورترین هنرمند آمریکایی بود. در دوران اوج خود، چرچ یک موفقیت تجاری و همچنین هنری بود. هنر کلیسا بسیار سودآور بود. او در زمان مرگش در سال 1900 نیم میلیون دلار ارزش داشت.
در سال 1861، در آغاز جنگ داخلی، چرچ الهام گرفت تا پرچم ما را در آسمان با غروبی با رنگ قرمز، سفید و آبی نقاشی کند که به اعتقاد او نمادی بود که “آسمان ها حمایت خود را از ایالات متحده با بازتاب نشان دادند. رنگ ملت در غروب خورشید». از آن سنگ نگاره ای ساخته شد و به سود خانواده های سربازان اتحادیه فروخته شد.
در سال 1863، او به عنوان همکار آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد.
خانواده، سفرهای بعدی و اولانا:
در سال 1860، چرچ مزرعه ای در نزدیکی هادسون، نیویورک خرید و با ایزابل مورتیمر کارنس (متولد 1836، از دیتون، اوهایو)، که در نمایشگاه نیویورک از قلب آندها ملاقات کرده بود، ازدواج کرد. آنها به زودی تشکیل خانواده دادند، اما پسر دو ساله آنها هربرت و دختر پنج ماهه آنها اما هر دو بر اثر دیفتری در مارس 1865 درگذشتند. چرچ، همسرش و هنرمند جوانی که با آنها دوست شده اند، هنوز اندوهگین هستند، به جامائیکا سفر کردند. کلیسا در حالی که ایزابل مجموعه ای از سرخس های جامائیکایی فشرده می ساخت. او و همسرش با تولد فردریک جوزف در سال 1866 خانواده جدیدی تشکیل دادند و به دنبال آن تئودور وینتروپ در سال 1869، لوئیس پالمر در سال 1870 و ایزابل شارلوت (“داونی”) در سال 1871 وارد شدند.
در اواخر سال 1867، چرچ طولانی ترین دوره سفر حرفه ای خود را آغاز کرد. پاییز آن سال او و خانواده اش به اروپا رفتند و به سرعت از لندن و پاریس نقل مکان کردند. از مارسی به اسکندریه مصر رفتند، اما چرچ از اهرام دیدن نکرد، شاید از ترس تنها گذاشتن خانواده‌اش. با عبور از یافا به بیروت رسیدند و چهار ماه را در آنجا گذراندند. آنها با مبلغان آمریکایی از جمله دیوید استوارت دوج ماندند. در فوریه 1868 کلیسا با دوج با شتری از اورشلیم به شهر پترا رفت. او در آنجا طرح مقبره الخزنه را ترسیم کرد که موضوع یکی از آثار مهم بعدی او به نام الخسنه، پترا (1874) شد. بعداً در آن بهار، خانواده از دمشق و بعلبک بازدید کردند، سپس با کشتی در دریای اژه در قسطنطنیه توقف کردند. در تابستان به اروپای جنوبی برگشتند و در رم زمستان گذرانی کردند. در آن سال هنرمندان آمریکایی زیادی در رم حضور داشتند، و آنها به چندین هنرمند/دوست، از جمله سانفورد رابینسون گیفورد، جرویس مک‌انتی و سایر دوستانی که در رم زندگی می‌کردند، پیوستند. زمانی که چرچ در رم بود، نقاشی دیواری را آموخت و مجموعه‌ای از نقاشی‌های «استادان قدیمی» را ساخت. با این حال، ظاهراً اروپا در کل به نظر نمی رسد که به کلیسا علاقه داشته باشد، همانطور که بیشتر هنرمندان آمریکایی قرن نوزدهم که بسیاری از آنها برای تجربه میراث هنری غرب به آنجا سفر کردند. فردریک با ترک خانواده گسترده خود در رم به همراه دوستانش، یک دیدار دو هفته ای برای اقامت در آتن انجام داد و سفر را در آوریل 1869 به پایان رساند. با انرژی نقاشی شده است. کلیساها در ماه مه 1869 رم را ترک کردند و از طریق پاریس و انگلیس راهی خانه شدند و تا پایان ژوئن به خانه خود رسیدند.
قبل از ترک آمریکا برای آن سفر، چرچ 18 جریب (7.3 هکتار) را در بالای تپه بالای زمین کشاورزی هادسون خریداری کرد، جایی که او مدتها به دلیل چشم اندازهای باشکوه رودخانه هادسون و Catskills می خواست. در سال 1870، او ساخت یک عمارت با الهام از ایرانیان را در بالای تپه آغاز کرد و خانواده در تابستان 1872 به خانه نقل مکان کردند. امروزه این املاک به عنوان مکان تاریخی ایالت اولانا حفظ می شود. ریچارد موریس هانت در اوایل در طرح های عمارت در اولانا مورد مشورت قرار گرفت، اما پس از سفر کلیساها، معمار آمریکایی انگلیسی الاصل Calvert Vaux برای تکمیل پروژه استخدام شد. چرچ عمیقاً درگیر این فرآیند بود و حتی طرح‌های معماری خود را برای طراحی آن تکمیل کرد. این ساختمان بسیار شخصی و التقاطی بسیاری از ایده های طراحی را که او در طول سفر به دست آورده بود، در خود جای داده بود. در یکی از نامه های آن دوره، او نوشت: «در این فصل حدود 13/4 مایل جاده ساخته ام و مناظر کاملاً جدید و زیبایی را باز کرده ام. من می توانم از این طریق مناظر بیشتر و بهتری بسازم تا با دستکاری بوم و نقاشی در استودیو.”
چرچ به عنوان یک هنرمند بسیار موفق بود. در دهه های آخر زندگی، بیماری توانایی چرچ را در نقاشی محدود کرد. در سال 1876، چرچ به آرتریت روماتوئید مبتلا شد و نقاشی را دشوار کرد. او در نهایت با دست چپ نقاشی کرد و به تولید آثار ادامه داد، البته با سرعت بسیار کمتر. او همچنان مانند کول قبل از او نقاشی را تدریس می کرد. دو دانش آموز والتر لانت پالمر، پسر دوست صمیمی او اراستوس داو پالمر، و هوارد راسل باتلر بودند. در اواخر زندگی او اغلب در مکزیک زمستان می گذراند، جایی که به باتلر آموزش می داد.
چرچ با گذراندن زمان در اولانا و مکزیک کمتر در معرض روندهای شهر نیویورک قرار داشت. او تا دهه 1880 یک استودیو در آنجا داشت، اما معمولاً به مارتین جانسون هد اجاره داده می‌شد. همسرش ایزابل سال ها بیمار بود و در 12 می 1899 در خانه دوست و حامی فقیدشان، ویلیام اچ. آزبورن، در خیابان پارک نیویورک درگذشت. کمتر از یک سال بعد، در 7 آوریل 1900، در سن 73 سالگی، چرچ نیز در خانه بیوه آزبورن درگذشت. فردریک و ایزابل در قطعه خانوادگی در گورستان اسپرینگ گروو، هارتفورد، کانکتیکات به خاک سپرده شدند.
میراث:
در دهه های آخر زندگی اش، شهرت چرچ کاهش یافت و با مرگ او در سال 1900، علاقه چندانی به کار او وجود نداشت. نقاشی‌های او به‌عنوان بخشی از مدرسه‌ای «قدیمی و بی‌اعتبار» دیده می‌شد که بیش از حد به جزئیات اختصاص داشت. شهرت او با نمایشگاهی در سال 1945 که به مدرسه رودخانه هادسون در مؤسسه هنر شیکاگو اختصاص داده شد، بهبود یافت و در آن سال بولتن موزه هنر متروپولیتن از استقبال اولیه از قلب آند بازدید کرد. در سال 1960، دیوید سی هانتینگتون، مورخ هنر، پایان نامه ای را در مورد کلیسا به پایان رساند که تأثیرات و محیط او را بررسی می کرد. در سال 1966 او یک تک نگاری در مورد کلیسا نوشت و اولین نمایشگاه اختصاص داده شده به کلیسا از زمان مرگش را برای مجموعه ملی هنرهای زیبا ترتیب داد. هانتینگتون املاک چرچ را به‌عنوان بزرگ‌ترین اثر هنری خود به رسمیت شناخت و تلاش برای حفظ اولانا را رهبری کرد، زمانی که این ملک، که عمدتاً به‌عنوان ایجاد کلیسا توسط نسل‌های بعدی خانواده حفظ شده بود، در معرض تهدید نابودی قرار گرفت. او رهبری یک کمپین دو ساله برای نجات کلیسای فردریک اولانا را برعهده داشت که منجر به مشارکت عمومی و خصوصی شد که مکان تاریخی ایالت اولانا را ایجاد کرد.
میراث کلیسا دوباره احیا شد. موزه‌های آمریکا شروع به خرید آثار او کردند و در سال 1979، کوه‌های یخ چرچ به قیمت 2.5 میلیون دلار فروخته شد، که در آن زمان سومین حراج برتر برای هر اثر هنری بود. سال بعد گالری ملی هنر نمایشگاه بزرگی با نام نور آمریکایی: جنبش لومینیست، 1825-1875 برگزار کرد که چرچ را به عنوان نقاش برجسته آمریکایی در زمان خود معرفی کرد.
نقاشی‌های چرچ، با اعتماد به‌نفس‌تر و در مقیاس بزرگ‌تر از نقاشی‌های هم‌عصرانش، به‌طور منحصربه‌فردی روح مردم خوش‌بین آمریکایی را تسخیر می‌کرد که چشم‌انداز دنیای جدید را با سرنوشت آشکار مرتبط می‌کردند. باربارا نواک، مورخ هنر، نوشت که چرچ «الگویی از هنرمندی است که به صدای عمومی یک فرهنگ تبدیل می‌شود، باورهای آن را خلاصه می‌کند، ایده‌های آن را تجسم می‌بخشد، و مفروضات آن را تأیید می‌کند».
سایت تاریخی ایالت اولانا اکنون تحت مالکیت و اداره اداره پارک ها، تفریحات و حفاظت تاریخی ایالت نیویورک، منطقه تاکونیک است، و با کار سرپرستی، خدمات بازدیدکنندگان و روابط خارجی توسط The Olana Partnership، یک شرکت خصوصی و غیرانتفاعی مدیریت می شود. سازمان. در سال 1999، درست قبل از صدمین سالگرد مرگ چرچ، The Olana Partnership جایزه کلیسای فردریک را برای قدردانی از افراد و سازمان‌هایی که کمک‌های خارق‌العاده‌ای به هنر و فرهنگ آمریکا می‌کنند، تأسیس کرد.
مرگ: او در سن 74 سالگي درگذشت.

منبع: ويكي پديا
برگردان و ويرايش متن: سروش بي دل

ادوین چرچ1
اثري از ادوین چرچ، نقاش آمريكايي

براي درخواست سفارش نقاشي از روي اين اثر، ” این جا “ کلیک کنید

error: Content is protected !!