(اِتی) (10 مارس ۱۷۸۷ – 13 نوامبر ۱۸۴۹) (سن: 62) (ملیت: انگليسي) (سبك: رئاليسم)

 

ویلیام اِتی (William Etty) (زاده 10 مارس ۱۷۸۷ – درگذشت 13 نوامبر ۱۸۴۹) یک نقاش انگلیسی بود، شهرت او بیشتر به دلیل نقاشی‌های برهنه اوست.
ویلیام اتی در ۱۰ مارس سال ۱۷۸۷، در فیسگیت، یورک به دنیا آمد. وی فرزند هفتم متیو و استر آیتی بود. ویلیام جوان استعداد هنری خویش را از سنین کودکی نشان داد. از ۴ سالگی در مدارس یورک حضار شد و در ده سالگی به آکادمی آقای هال در پوکلینگتون فرستاده شد. در سال ۱۷۹۸ و مطابق با خواست پدرش، آیتی کارآموزی چاپگری در کینگستن هال شد ولی در عین حال در اقات فراغت به نقاشی می‌پرداخت. او در تاریخ ۲۳ نوامبر ۱۸۰۵ با هدف ورود به آکادمی سلطنتی هنر به لندن نقل مکان کرد.
او اولین نقاش برجسته بریتانیایی برهنه و طبیعت بی جان بود. او در یورک متولد شد و در سن 12 سالگی مدرسه را رها کرد تا شاگرد چاپگر در هال شود. او هفت سال بعد دوره کارآموزی خود را به پایان رساند و به لندن نقل مکان کرد و در سال 1807 به مدارس آکادمی سلطنتی پیوست. در آنجا زیر نظر توماس لارنس تحصیل کرد و با کپی کردن آثار هنرمندان دیگر آموزش دید. اتی در آکادمی سلطنتی هنر به دلیل توانایی‌اش در نقاشی رنگ‌های گوشتی واقع‌گرایانه مورد احترام قرار گرفت، اما در چند سال اول حضورش در لندن موفقیت تجاری یا انتقادی کمی داشت.
تابلوی ورود کلئوپاترا به کیلیکیه اثر اتی، که در سال 1821 نقاشی شد، برهنه های متعددی را به نمایش گذاشت و با استقبال زیادی به نمایش گذاشته شد. موفقیت آن باعث شد تا چندین تصویر دیگر از صحنه های تاریخی با برهنه به تصویر کشیده شود. تمام آثاری که او در دهه 1820 در آکادمی سلطنتی به نمایش گذاشت، به جز یکی، شامل حداقل یک فیگور برهنه بود و او به دلیل زشتی شهرت پیدا کرد. با وجود این، او از نظر تجاری موفق و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در سال 1828 به عنوان یک آکادمیک سلطنتی انتخاب شد که در آن زمان بالاترین افتخار برای یک هنرمند بود. اگرچه او یکی از معتبرترین هنرمندان کشور بود، اما در طول زندگی خود به تحصیل در کلاس های زندگی ادامه داد، عملی که توسط هنرمندان همکارش نامناسب تلقی می شد. در دهه 1830، اتی شروع به انشعاب در زمینه پردرآمدتر اما کمتر مورد احترام پرتره کرد، و بعداً اولین نقاش انگلیسی شد که طبیعت های بی جان قابل توجهی را نقاشی کرد. او به نقاشی برهنه زن و مرد ادامه داد که باعث انتقاد و محکومیت شدید برخی از عوامل مطبوعاتی شد.
اتی که مردی بسیار خجالتی بود، به ندرت اجتماعی بود و هرگز ازدواج نکرد. از سال 1824 تا زمان مرگش با خواهرزاده اش بتسی (الیزابت اتی) زندگی کرد. حتی در لندن نیز علاقه شدیدی به زادگاهش یورک داشت و در تأسیس اولین مدرسه هنری شهر و کمپین حفظ دیوارهای شهر یورک نقش اساسی داشت. در حالی که او هرگز رسماً از مذهب متدیستی خود روی نیاورد، عمیقاً به کلیسای کاتولیک رومی وابسته بود و یکی از معدود غیر کاتولیک‌هایی بود که در سال 1838 در افتتاحیه کلیسای کوچک آگوستوس پوگین برای کالج سنت مری، اسکات، که در آن زمان مهم‌ترین کالج انگلستان بود، شرکت کرد. س
اتی در طول دهه 1840 پرکار و از نظر تجاری موفق بود، اما کیفیت کار او در طول این دوره بدتر شد. با بدتر شدن تدریجی سلامتی او در سال 1848 به یورک بازنشسته شد. او در سال 1849، اندکی پس از یک نمایشگاه بزرگ گذشته نگر درگذشت. بلافاصله پس از مرگ او آثار او بسیار قابل جمع آوری شد و به مبالغ هنگفتی فروخته شد. تغییر ذائقه به این معنی بود که کار او بعداً از مد افتاد و مقلدان به زودی سبک او را کنار گذاشتند. در پایان قرن نوزدهم ارزش همه آثار او به کمتر از قیمت اصلی خود رسید و در خارج از زادگاهش یورک، او در طول قرن بیستم چندان شناخته شده باقی ماند. گنجاندن اتی در اثر برجسته تیت بریتانیا Exposured: نمایشگاه برهنه ویکتوریایی در 2001-2002، بازسازی برجسته آژیرها و اولیس او در سال 2010 و نگاهی به گذشته بزرگ از کار او در گالری هنری یورک در سال های 2011-2012 منجر به افزایش علاقه شد.
زمینه:
در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19، نقاشی بریتانیا به شدت تحت تأثیر جاشوا رینولدز (1723-1792)، اولین رئیس آکادمی سلطنتی هنر (RA) قرار گرفت. رینولدز بر این باور بود که هدف از هنر “تصور و بازنمایی موضوعات خود به شیوه ای شاعرانه است، نه محدود به واقعیت صرف” و هنرمندان باید از نقاشان دوره رنسانس مانند روبنس، پائولو ورونز و رافائل تقلید کنند و موضوعات خود را به کمال نزدیک کنند. پس از مرگ رینولدز، گفتارهای او در مورد هنر، که مفهوم وظیفه هنرمند برای نقاشی موضوعات ایده آل را ستایش می کرد، کار نظری اصلی بریتانیا در مورد هنر باقی ماند. آکادمی سلطنتی بر هنر بریتانیا تسلط داشت و نمایشگاه تابستانی سالانه آکادمی سلطنتی مهمترین رویداد در تقویم بود. آکادمی سلطنتی همچنین مدارس هنری معتبر آکادمی سلطنتی را کنترل می کرد که انحصار مؤثری بر آموزش هنرمندان جدید داشتند و با تمرکز بسیار محدودی بر تکنیک های تایید شده تدریس می کردند. در حالی که نقاشانی مانند J. M. W. Turner (یکی از حامیان قوی آکادمی سلطنتی) شروع به دور شدن از تأثیر استادان قدیمی برای ایجاد سبک های منحصر به فرد بریتانیایی کردند، آنها به اصولی که توسط رینولدز ایجاد شده بود پایبند بودند.
در نظرات رایج در آکادمی سلطنتی و در میان منتقدان، معتبرترین شکل نقاشی، نقاشی تاریخ در نظر گرفته می‌شد که در آن یک اثر هنری داستانی را به تصویر می‌کشید. تصور بر این بود که چنین آثاری به هنرمندان بریتانیایی این امکان را می‌دهد که خود را برابر یا حتی برتر از هنرمندان اروپایی فعال در آن زمان و همچنین استادان قدیمی نشان دهند. اشکال دیگر نقاشی مانند پرتره و مناظر سبک کمتری در نظر گرفته می شدند، زیرا به هنرمند فرصت زیادی برای تصویرسازی یک داستان نمی دادند، بلکه صرفاً تصویری از واقعیت بودند. با این وجود، حتی برجسته‌ترین هنرمندان نیز اغلب وقت خود را به نقاشی پرتره اختصاص می‌دهند، زیرا پرتره‌ها عموماً توسط سوژه‌ها یا خانواده‌هایشان سفارش می‌شدند و منبع درآمد تضمینی برای هنرمند فراهم می‌کردند؛ دو نفر از سه رئیس اول آکادمی سلطنتی. (جاشوا رینولدز و سر توماس لارنس) نام خود را به عنوان نقاش پرتره بر سر زبان ها انداخته بودند. به دلیل کمبود حامیانی که مایل به سفارش نقاشی های تاریخی بودند، در اوایل قرن 19، نقاشی تاریخ در انگلستان رو به زوال بود.
دوران کودکی و کارآموزی (1787-1805):
ویلیام اتی در 10 مارس 1787 در فیسگیت، یورک متولد شد. اگرچه متیو اتی یک آسیابان و نانوای موفق بود، او خانواده ای پرجمعیت داشت و هرگز از نظر مالی امنیت نداشت. برادر استر کالورلی به طور غیرمنتظره ای در سال 1745، نه سال قبل از تولد استر، عنوان اسکوایر هایتون را به ارث برد، اما پس از ازدواج با متیو، که او را زیر مقام او می دانست، او را انکار کرد. خانواده متدیست سختگیر بودند و ویلیام به این شکل بزرگ شد، اگرچه او ظاهر اسپارتی کلیسای متدیست را دوست نداشت و دوست داشت در صورت امکان در کلیسای محلی آنگلیکن یا وزیر یورک شرکت کند.
او از همان دوران کودکی با گچ روی کف چوبی مغازه پدرش نقاشی می کرد. از چهار سالگی در مدارس محلی یورک شرکت کرد، قبل از اینکه در سن 10 سالگی به آکادمی مستر هال، مدرسه شبانه روزی در نزدیکی پوکلینگتون فرستاده شود، که دو سال بعد آن را ترک کرد. در 8 اکتبر 1798، در سن 11 سالگی، ویلیام به عنوان یک چاپگر نزد رابرت پک از هال، ناشر بسته هال، شاگرد شد. اوقات فراغت و شغلش این فرصت را به او داد تا با مطالعه کتاب، تحصیلات خود را گسترش دهد. به نظر می‌رسد که به‌عنوان یک چاپگر کار می‌کرد که او را برای اولین بار متوجه شد که ممکن است کسی بتواند زندگی خود را با طراحی و نقاشی بسازد.
در 23 اکتبر 1805، قرارداد هفت ساله اتی با پک منقضی شد، رویدادی که با خوشحالی بسیار استقبال شد زیرا او به شدت از این کار متنفر بود. او سه هفته دیگر در هال به عنوان یک چاپگر کارآموز باقی ماند. او به لندن نقل مکان کرد “با چند تکه مداد رنگی گچی در رنگ”، تا با برادر بزرگترش والتر در خیابان لومبارد بماند.[15] والتر برای تولید کننده توری طلای موفق Bodley، Etty and Bodley، که برادر پدرشان، که ویلیام نیز نام داشت، با آنها شریک بود، کار می کرد. او در 23 نوامبر 1805، به قصد پذیرش در مدارس آکادمی سلطنتی وارد لندن شد.
آموزش (1806-1821):
از متقاضیان مدارس آکادمی سلطنتی انتظار می رفت که تست های توانایی سخت گیرانه ای را پشت سر بگذارند، و در بدو ورود به لندن، اتی شروع به تمرین کرد، “از چاپ و از طبیعت” نقاشی بکشد. او با آگاهی از اینکه از همه متقاضیان موفق انتظار می‌رفت نقاشی‌های با کیفیتی از مجسمه‌های کلاسیک تولید کنند، زمان زیادی را در یک مغازه گچ‌کاری، که توسط Gianelli نگهداری می‌شد، در آن کوچه نزدیک اسمیتفیلد، گذراند که با بازدید دکتر جانسون برای دیدن «شبح» جاودانه شد. “آنجا” که او آن را به عنوان “اولین آکادمی من” توصیف کرد.
اتی معرفی نامه ای از ریچارد شارپ عضو پارلمان به نقاش جان اوپی دریافت کرد. او با این نامه از اوپی دیدن کرد و نقاشی ای را که از گروه بازیگران کوپید و روان انجام داده بود به او نشان داد. اوپی که تحت تأثیر قرار گرفته بود، اتی را به هنری فوزلی توصیه کرد و او را به عنوان یک مشروط در مدارس آکادمی سلطنتی پذیرفت. [E] Etty با داشتن نقاشی‌های رضایت‌بخش از بازیگران Laocoon و “Torso of Michelangelo”، در 15 ژانویه 1807 به عنوان دانشجوی کامل پذیرفته شد.
اندکی پس از پیوستن اتی به RA، چهار سخنرانی اصلی در مورد نقاشی توسط جان اوپی در فوریه و مارس 1807 ارائه شد. اوپی در آنها گفت که نقاشی “قهرمانان، حکیمان و زیبایی‌های دوره‌های اولیه، ساکنان جهان را به نمایش می‌گذارد. دورترین مناطق، و اشکال امروزی را تثبیت و تداوم می بخشد؛ دلاوری ها، وقایع چشمگیر و نمونه های جالب تقوا، میهن پرستی و انسانیت در همه اعصار را به ما ارائه می دهد؛ و با توجه به ماهیت عمل به تصویر کشیده شده است. ما را سرشار از لذت معصومانه می کند، بیزاری ما از جنایات را برانگیخته، ما را به تقوا سوق می دهد، یا ما را به احساسات والا برمی انگیزد». اوپی سنت رینولدز در ایده آل سازی موضوعات نقاشی ها را رد کرد و مشاهده کرد که او معتقد نبود “که گوشت قهرمانان کمتر از گوشت انسان های دیگر شبیه است”. اوپی به شاگردانش توصیه کرد که به تیتیان که استفاده از رنگ او را بی‌نظیر می‌دانست، توجه زیادی داشته باشند و به دانش‌آموزان توصیه کرد که «رنگ‌آمیزی نور خورشید هنر است، که فقر را در لبخند می‌پوشاند و جذابیت زیبایی را دو چندان می‌کند. نظرات اوپی تأثیر عمیقی بر اتی جوان گذاشت و او این دیدگاه ها را در طول زندگی حرفه ای خود حفظ کرد.

توماس لارنس:
در این زمان، اتی تحسین زیادی برای نقاش پرتره توماس لارنس ایجاد کرده بود و امیدوار بود که از او بیاموزد. عموی اتی، ویلیام، پس از تنظیم مقدمه ای از طریق هنری فوزلی، با لارنس ملاقات کرد و در ازای پذیرش ویلیام جوان تر به عنوان شاگرد خصوصی به مدت یک سال، 100 گینه (حدود 8900 پوند در سال 2023) به او پرداخت.
بر اساس این ترتیب، اتی شهریه رسمی از لارنس دریافت نکرد. در عوض، لارنس اتاقی را در اتاق زیر شیروانی خود برای اتی گذاشت تا از تصاویرش کپی کند، و موافقت کرد که وقتی در موقعیتی بود به سوالات پاسخ دهد. اتی تجربه کپی کردن آثار لارنس را بسیار ناامیدکننده می‌دانست، و به قول خودش “آماده فرار بود” بود، اما اصرار کرد و در نهایت به خود یاد داد که کار لارنس را از نزدیک کپی کند. اگرچه اتی سال خود را با لارنس تجربه‌ای ناامیدکننده می‌دانست، اما پیشرفت او در توانایی کپی کردن آثار دیگر در آینده به او کمک کرد تا عناصری از استادان قدیمی را کپی کند.
هنگامی که او سال خود را با لارنس به پایان رساند، اتی به آکادمی سلطنتی بازگشت، در کلاس زندگی طراحی می‌کرد و از نقاشی‌های دیگر کپی می‌کرد، و همچنین سفارش‌هایی را بر عهده می‌گرفت و کارهای گاه به گاه برای لارنس برای کسب درآمد انجام می‌داد. او در تمام مسابقات آکادمی ناموفق بود و هر نقاشی که برای نمایشگاه تابستانی ارسال می کرد رد می شد.
در سال 1809، عموی اتی، ویلیام، که او با او اقامت داشت، درگذشت. او مجبور به یک سبک زندگی گذرا ناخوشایند شد و از مسکنی به مسکن دیگر رفت. اتی مبلغ قابل توجهی در وصیت عمویش باقی مانده بود و برادرش والتر اکنون سمت عموی آنها را در بادلی، اتی و بادلی به عهده گرفت و به والتر امکاناتی داد تا از کار ویلیام جوان‌تر حمایت مالی کند. در سال 1811 اصرار اتی نتیجه داد. دو نقاشی او برای نمایشگاه Telemachus Rescues Antiope from the Fury of the Wild Boar در نمایشگاه تابستانی آکادمی سلطنتی و سافو در مؤسسه بریتانیا پذیرفته شدند. دومی به مبلغ قابل احترام 25 گینه فروخته شد (حدود 1900 پوند در سال 2023). موفقیت تجاری کمی داشت و در چند سال بعد علاقه چندانی به آن نداشت. در سال 1814، اتی به دلیل استفاده از رنگ و به ویژه توانایی اش در تولید رنگ های گوشتی واقع گرایانه به طور گسترده ای در RA مورد احترام قرار گرفت.
فرانسه و ایتالیا:
در آن زمان، هیچ گالری هنری عمومی با مجموعه‌های دائمی در انگلستان وجود نداشت. در سال 1816، در مواجهه با عدم موفقیت مداوم، اتی تصمیم گرفت یک سال را در ایتالیا بگذراند تا آثار هنری موجود در این کشور را مطالعه کند. مجموعه‌های بزرگ ایتالیایی. او در اوایل سال 1815 سفر کوتاهی به فرانسه داشت، اما به غیر از این هرگز در خارج از کشور نرفته بود. باعث می شود، و اینکه آیا سفر برای پیشرفت شغلی او درست است، حتی اگر به معنای بردن همسر جدیدش به یک کشور خارجی باشد. در این صورت، زن او را رد کرد و او در اوایل سپتامبر 1816 راهی قاره شد.
اتی در دیپه فرود آمد و از طریق روئن به پاریس رفت. اگرچه او اعتراف کرد که فرانسه را کشوری زیبا می‌یابد، اما در تمام مدت اقامتش در آنجا ناراضی بود و از دلتنگی شدید رنج می‌برد. اندکی پس از ورودش به پاریس، او به پسر عمویش مارتا بودلی نوشت: “امیدوارم ایتالیا را بهتر از پاریس دوست داشته باشم، یا فکر می کنم تصمیمی برای توقف یک سال نخواهم داشت. اگر این کار را نکنم، به دیدن راضی خواهم شد. آنچه فکر می کنم ارزشش را دارد؛ و سپس برگرد.» او به سمت ژنو رفت، اما سوئیس را ناامید کننده دید. اگرچه او تجهیزات چای‌سازی خود را با خود آورده بود، اما در روستاهای کوهستانی دورافتاده، تهیه شیر برای چای خود دشوار بود. سفر از طریق گذرگاه سیمپلون به پیمونت روحیه او را تا حدودی زنده کرد. او تنوع رنگ در مناظر شمال ایتالیا را جذاب یافت و در اواخر سپتامبر وارد فلورانس شد.
علیرغم عظمت فلورانس، اتی به شدت افسرده بود و در 5 اکتبر به برادرش نوشت که “من آنقدر احساس تنهایی می کنم که نمی توانم خوشحال باشم” و از “موجودات موذی در رختخواب، خاک و کثیفی” شکایت کرد. که او آن را “چنان که هیچ انگلیسی نمی تواند تصوری از آن داشته باشد، که شاهد آن نبوده است” می دانست. وضعیت عاطفی او تحصیل را برای او غیرممکن کرد و در عرض یک ماه پس از ورود به ایتالیا، سفر بازگشت به انگلستان را آغاز کرد و در 26 اکتبر 1816 در پاریس توقف کرد. در آنجا در آتلیه ژان باپتیست رنو ثبت نام کرد، اما فضا را پر از فرنگ و استودیو بسیار پر از فرانسوی دید و پس از یک هفته آنجا را ترک کرد. هنگامی که در پاریس بود، او همچنین در آکادمی هنرهای زیبا حضور داشت و تعداد زیادی چاپ از مغازه های هنری پاریس جمع آوری کرد. اتی که هنوز دلتنگش بود، پاریس را ترک کرد و در نوامبر به لندن بازگشت.
با وجود ناراحتی‌اش، به نظر می‌رسد اتی در طول سفرهایش به عنوان یک نقاش پیشرفت کرده است. برای اولین بار، دو نقاشی او که در نمایشگاه تابستانی 1817 به نمایش گذاشته شد (باکانالیان: طرح و کوپید و افروزین) نظر مساعدی را در مطبوعات برانگیخت، در این مورد از سوی ویلیام پالت کری که در روزنامه Literary Gazet نوشته بود که باکانالیان را “خوبی” می دانست. اختراع کلاسیک” و کوپید به عنوان “وعده عالی” را نشان می دهد. کری بعداً به اینکه اولین منتقدی بود که پتانسیل اتی را تشخیص داد، افتخار کرد و در طول زندگی حرفه‌ای خود از او دفاع کرد. در سال 1818 اتی در یکی از مسابقات نقاشی آکادمی سلطنتی یک نسخه از تجاوز به گانیمد اثر دامیانو مازا را – که در آن زمان تصور می‌شد توسط تیتیان بود – شرکت کرد. اتی که به راحتی موفق‌ترین اثر در این مسابقه بود، باید برنده می‌شد تا اینکه دو نفر از شرکت‌کنندگان دیگر شکایت کردند که او با برداشتن مختصر نقاشی از محل آکادمی برای کار روی آن در خانه، از نظر فنی قوانین RA را نقض کرده است. اتی از نظر فنی یک هنرمند حرفه ای بود و بنابراین علیرغم اینکه هنوز دانشجو بود، واجد شرایط شرکت در مسابقه نبود. اتی از مسابقه رد صلاحیت شد، اما کیفیت بالای کار او اعتبار او را در آکادمی بیشتر کرد. اگرچه درآمد او هنوز کم بود و او با هدایای برادرش زنده می ماند، در سال 1818 اتی دستیار به نام جورج هنری فرانکلین را استخدام کرد.
مرجان یاب:
در نمایشگاه تابستانی 1820، اتی دو نقاشی را به نمایش گذاشت: بارنابی مست و یاب مرجان: زهره و ماهواره های جوانی اش که به جزیره پافوس می رسند. بارنابی مست صحنه ای از مرد مستی است که از مسافرخانه ای به بیرون برده می شود در حالی که خدمتکار به آن نگاه می کند. آرایشگر با بدنی محکم، چاق و گونه‌های گلگون نشان داده می‌شود، سبکی که در آن اتی در تمام دوران حرفه‌ای خود به نقاشی زنان ادامه داد. مرجان یاب به شدت از تیتین الهام گرفته شده است و ونوس ویکتوریکس را برهنه در یک قایق طلایی دراز کشیده و توسط خادمین کم پوش احاطه شده است. این اولین استفاده اتی از ترکیب فیگورهای برهنه و ارجاعات اساطیری یا ادبی بود که به خاطر آن به شهرت رسید.
مرجان یاب در نمایشگاه به سازنده پیانو توماس تامکینسون به قیمت 30 پوند (حدود 2600 پوند در سال 2023) فروخته شد. سر فرانسیس فریلینگ در نمایشگاه مرجان یاب را تحسین کرده بود، و با اطلاع از اینکه قبلاً فروخته شده است، به اتی سفارش داد تا تصویر مشابهی را در مقیاس جاه‌طلبانه‌تر ترسیم کند، با هزینه 200 گینه (حدود 17900 پوند در سال 2023). اتی برای مدتی در مورد امکان نقاشی کلئوپاترا فکر می کرد و از فرصتی که فریلینگ فراهم کرد استفاده کرد و تصویری از او را بر اساس ترکیب بندی مرجان یاب ترسیم کرد.
شناخت و سفر (1821-1823):
ورود کلئوپاترا به کیلیکیه (همچنین به عنوان پیروزی کلئوپاترا شناخته می شود) بر اساس زندگی آنتونی پلوتارک و آنتونی و کلئوپاترا شکسپیر است که در آن ملکه مصر با کشتی بزرگی به تارسوس در کیلیکیه سفر می کند تا اتحاد با ژنرال رومی را محکم کند. مارک آنتونی. در حالی که کلئوپاترا از نظر ظاهری شبیه به مرجان یاب است، با ترکیب عمداً فشرده و شلوغ خود، بیشتر به سبک Regnault مرتبط است. فیگورهای منفرد نسبت به یکدیگر و کشتی نامتناسب هستند، در حالی که بسیاری از چهره‌ها در قسمت کوچکی از نقاشی قرار گرفته‌اند. و همچنین از Regnault، کار عناصری از Titian، Rubens و مجسمه‌سازی کلاسیک به عاریت گرفته است.
زمانی که کلئوپاترا در سال 1821 به نمایش گذاشته شد، عموماً با استقبال بسیار خوبی مواجه شد، و در میان بهترین نقاشی‌های نوع خود به حساب می‌آید، و موفقیت آن، اتی را الهام‌بخش کرد تا آثار بیشتری را به روشی مشابه نقاشی کند. نمایشگاه کلئوپاترا، همراه با نمایشگاه در ژانویه 1822 طرحی از یکی از قصیده‌های گری (جوانان در آستانه) که همچنین چهره‌های برهنه را در یک قایق به تصویر می‌کشید، انتقاداتی را نسبت به اتی به خاطر رفتارش با برهنه‌های زن برانگیخت. تایمز در اوایل سال 1822 اتی را مورد سرزنش قرار داد و خاطرنشان کرد که “ما از این فرصت استفاده می کنیم و به آقای اتی توصیه می کنیم که به خاطر نقاشی “گالری کلئوپاترا” شهرت پیدا کرد، فریفته سبکی نشود که فقط می تواند شرورترین سلیقه را برآورده کند. چهره های برهنه. هنگامی که با خلوص رافائل نقاشی شود، ممکن است تحمل شود: اما برهنگی بدون خلوص توهین‌آمیز و ناپسند است، و روی بوم آقای اتی فقط گوشت کثیفی است.» تلاش برای ایده آل کردن برهنه های زن در کلئوپاترا، اما در عوض آنها را در حالت های واقع گرایانه و تن های گوشتی واقع گرایانه نقاشی کرد. فریلینگ که احتمالاً از این انتقادها نگران شده بود، اتی را متقاعد کرد که روی برخی از پیکره های کلئوپاترا لباس نقاشی کند، اگرچه در سال 1829 به اتی اجازه داد تا فیگورها را به حالتی که در ابتدا آنها را نقاشی کرده بود برگرداند.
با وجود موفقیت کلئوپاترا، اتی دانشجوی RA باقی ماند و با یک برنامه مطالعه دقیق ادامه داد. اکنون در اواسط 30 سالگی، او احساس می‌کرد که برای پیشرفت کارش فراتر از صلاحیت صرف، به فرصتی نیاز دارد تا استادان اروپایی را مطالعه کند که سبک‌هایشان را بیشتر تحسین می‌کرد، علی‌رغم تجربیات ناخوشایندش در آخرین باری که انگلستان را ترک کرد.
در اروپا سفر می کند:
اتی با یادآوری دلتنگی و تنهایی خود در آخرین باری که به خارج از کشور سفر کرده بود، برای سفر خارجی بعدی خود به همراه ریچارد ایوانز، که همشاگردی توماس لارنس بود، سفر کرد. علیرغم هشدارها مبنی بر اینکه ایتالیا به طرز ناخوشایندی گرم خواهد شد، این دو مرد در 23 ژوئن 1822 با هدف رسیدن به رم به راه افتادند. با عبور از قایق بخار به تازگی توسعه یافته به فرانسه، در 26 ژوئن به پاریس رسیدند. آنها دو هفته در پاریس ماندند و از ورسای و گالری های هنری عمومی شهر دیدن کردند. آن‌ها همچنین از نمایشگاه‌های باقی‌مانده لوور بازدید کردند.[M] لوور در آن زمان میزبان نمایشگاهی از نقاشی مدرن فرانسوی بود که در آن اتی نسبت به کیفیت پرتره در فرانسه علاقه زیادی نداشت، اما با این وجود او به شدت علاقه‌مند بود. تحت تأثیر مجموعه‌های دائمی، به‌ویژه چرخه ماری دو مدیچی روبنس، که او بعداً از عناصر آن در بسیاری از آثار خود دوباره استفاده کرد، تحت تأثیر قرار گرفت.
در سفر به دیژون و سوئیس، اتی و ایوانز از گذرگاه سیمپلون عبور کردند و به میلان رفتند، جایی که شام آخر لئوناردو را مشاهده کردند و از گالری بررا دیدن کردند. پس از شانزده روز کابریولت سواری در گرمای طاقت فرسا تابستانی بسیار گرم، این دو مرد به فلورانس رسیدند، جایی که دو روز در آنجا ماندند و از گالری های شهر دیدن کردند. در 10 اوت، این دو مرد به رم رسیدند.
اگرچه اتی تا حدودی از رم ناامید شد، و معماری سنت پیتر را با معماری سنت پل مقایسه کرد، او بسیار تحت تأثیر استفاده «تقریباً ونیزی» میکل آنژ از رنگ در کلیسای سیستین قرار گرفت.[ او همچنین اندکی قبل از مرگ کانوا با آنتونیو کانووا، که لارنس او را به او توصیه کرده بود، ملاقات کرد. رم در آن زمان به شدت از مالاریا رنج می برد، و پس از دو هفته اتی تصمیم گرفت به ناپل برود. ایوانز به مالاریا مبتلا شده بود و تصمیم گرفت در رم بماند، و بنابراین اتی به تنهایی به ناپل سفر کرد و در همراهی بازیگر ویلیام مکریدی که اتفاقاً همان سفر را انجام داد و با او دوست خوبی بود به رم بازگشت. تا آخر عمرش. در بازگشت به رم، اتی از موزه‌های شهر بازدید کرد و از آثار هنری مختلف، به‌ویژه آثار هنرمندان ونیزی مانند تیتیان و ورونز که بسیار تحسین‌کننده‌شان بودند، کپی‌هایی تهیه کرد.
ونیز:
اتی با احساس ناآرامی، رم را به مقصد ونیز ترک کرد و قصد داشت 10 روز در آنجا بماند و سپس به انگلستان بازگردد. ایوانز ترجیح داد در رم بماند، بنابراین اتی به تنهایی سفر کرد و در فلورانس و فرارا (جایی که برای بوسیدن صندلی راحتی لودوویکو آریوستو توقف کرد) مکث کوتاهی کرد. نقاش چارلز لاک ایستلیک که در آن زمان در رم زندگی می کرد، معرفی نامه ای به اتی برای هری دورویل، معاون کنسول بریتانیا در ونیز ارائه کرد. D’Orville به قدری تحت تأثیر اتی قرار گرفت که ترتیب داد تا او به جای اقامت در خانه در خانه خود بماند. اتی مدت‌هاست که ونیز را خانه معنوی خود و «امید و بت زندگی حرفه‌ای من» می‌دانست و اغلب از خود می‌پرسید که چرا با توجه به اهمیت هنری آن، تعداد کمی از مسافران انگلیسی از این شهر دیدن می‌کنند. او ناامید نشد. در طول باقی عمر خود، او با علاقه فراوان به سفر خود به ونیز نگاه کرد و کمی قبل از مرگش نوشت که “ونزیا، کارا ونزیا!
اگرچه اتی تنها قصد داشت 10 روز در آنجا بماند، اما چنان با ونیز همراه شد که بیش از هفت ماه در آنجا ماند. او به روال کپی کردن نقاشی‌ها در مجموعه‌های ونیزی در روز و شرکت در کلاس زندگی آکادمی هنرهای زیبای ونیزی در شب گرفتار شد. او به شدت تحت تأثیر کیفیت بالای آکادمی ونیزی قرار گرفت. مربیان نیز به نوبه خود تحت تأثیر کیفیت کار اتی، به ویژه تن های گوشت او قرار گرفتند. او لقب “Il Diavolo” را به دلیل سرعت بالایی که می‌توانست نقاشی کند به دست آورد و تماشای او در حال کار به خودی خود چیزی شبیه به تماشایی شد. جواکینو روسینی، لادیسلاس پیرکر (پتریارک آن زمان ونیز) و دیگران برای تماشای نقاشی او آمدند. اتی به قدری وقف تحصیل خود در ونیز بود که در سال 1823 هیچ اثر اصلی را به نمایش گذاشت و به برادرش نوشت که “اگر کسی تمام وقت خود را صرف نقاشی آثار اصلی کند، ممکن است در خانه باشد”. اعضای آکادمی ونیزی چنان تحت تأثیر اتی قرار گرفتند که او به عنوان یک آکادمی افتخاری انتخاب شد.
در 7 ژوئن 1823، اتی احساس کرد که به محدودیت‌های کاری که می‌توانست در ونیز انجام دهد رسیده است، و در فکر بازگشت به خانه بود. به زودی پس از آن او ونیز را به مقصد فلورانس ترک کرد و قصد داشت یک ماکت در اندازه کامل از زهره اوربینو تیتیان، که یکی از بهترین آثار مکتب نقاشی ونیزی محسوب می‌شود، بسازد. اگرچه مدیریت اوفیزی با این پیشنهاد مخالف بود، اما پس از 10 روز مذاکره به اتی اجازه داد تا نسخه خود را ایجاد کند. معاصران او آن را در زمره بهترین کپی‌هایی می‌دانستند که از نقاشی‌هایی که عموماً کپی کردن آن غیرممکن است، ساخته شده است. در اواخر جولای اتی سفر به خانه را آغاز کرد و دو ماه دیگر در ونیز توقف کرد. در 8 اکتبر 1823 اتی ونیز را ترک کرد و از طریق مانتوا و ژنو به پاریس رفت.
اتی قصد داشت به انگلستان سفر کند، اما در عوض در پاریس ماند تا از سرگیری آثار کپی در گالری‌های پاریس، جمع‌آوری آثار چاپی و خرید یک چهره غیر روحانی و حدود 200 قلم مو، که فرانسوی‌ها هر دو را با استانداردی بالاتر از تولیدکنندگان انگلیسی ساخته بودند، ادامه دهد. در اوایل ژانویه 1824، اتی به لندن بازگشت.
موفقیت و جنجال (1824-1835):
به محض رسیدن به خانه، اتی شروع به کار کرد تا مطمئن شود حداقل یک عکس برای نمایشگاه تابستانی 1824 آماده است. او تصمیم گرفت به موضوعی که در سال 1820 طرحی برای آن ایجاد کرده بود، بازگردد، موضوع داستان پاندورا و به‌ویژه قسمتی از هزیود که در آن فصل‌ها او را با تاج گل تاج می‌گذارند. او طرحی را در سال 1820 با همین موضوع به نمایش گذاشته بود، و قبلاً در مورد چیدمان شکل ها تصمیم گرفته بود. اولین تلاش او در سال 1824 نیمه تمام رها شد و او دوباره بر روی بوم کوچکتر با موقعیت متفاوت شخصیت های کلیدی پاندورا، ولکان و زهره شروع کرد.
پاندورا تاج‌گذاری شده توسط فصل‌ها ترکیبی غیرعادی است که شبیه نقش برجسته‌ای است که در آن عناصر مختلف از یک پس‌زمینه صاف بیرون می‌آیند. شکل پاندورا در مرکز ایستاده است، با ولکان در یک طرف و زهره و کوپید در سمت دیگر، که هر کدام از او متمایل شده اند. شکل‌های ولکان و زهره، همراه با چهار شکل که فصل‌ها را در گوشه‌های بالایی بوم نشان می‌دهند، شکلی الماس در اطراف پاندورا ایجاد می‌کنند. پای ولکان روی قاب عکس، وسیله مورد علاقه روبنس قرار دارد؛ عناصر ترکیب بندی تصویر نیز از یک حکاکی در سال 1817 بر روی همین موضوع گرفته شده است که توسط هنرمند همکار اتی، جان فلکسمن، کشیده شده و توسط ویلیام بلیک حکاکی شده است. مانند تمام نقاشی‌های تاریخ اتی از این زمان به بعد، او ابتدا با نقاشی فیگورها کار می‌کرد و تنها زمانی که شکل‌ها کامل می‌شد، پس‌زمینه را پر می‌کرد.
اگرچه پاندورا به‌طور قابل‌توجهی از آثار قبلی مانند «مرجان یاب» نشأت می‌گیرد، اما پاندورا اثری بسیار موفق‌تر از آثاری بود که اتی قبل از سفرش به نمایش گذاشته بود. اگرچه برخی از منتقدان تمایلی به پذیرش ترکیب اتی از چهره های واقع گرایانه و یک محیط غیرواقع گرایانه نداشتند (دنیس فار، زندگی نامه نویس اتی در سال 1958، واکنش انتقادی به پاندورا را به عنوان “تحسین کینه توزانه و بی آمیخته با کینه توزی” توصیف می کند، هنرمندان همکار او به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفتند. تا جایی که توماس لارنس این نقاشی را در نمایشگاه تابستانی 1824 خرید.
در پی موفقیت پاندورا، اتی به آپارتمانی در خیابان باکینگهام، نزدیک استرند نقل مکان کرد، جایی که قرار بود تا پایان عمر کاری خود در آنجا اقامت کند. مدت کوتاهی پس از آن، او برای اولین بار برای عضویت در آکادمی سلطنتی درخواست داد، و در 1 نوامبر به طور مقتضی انتخاب شد، ویلیام آلن را با 16 رای در مقابل 7 رای مخالف شکست داد. (تایمز که در آن زمان هنوز با اتی به دلیل بی‌حیایی بودنش دشمنی داشت، به تمسخر گفت که «این نمی‌تواند افتخاری باشد که برای آقای اتی اعطا شده است: اگر چنین بود، او سزاوار بود و باید مدت‌ها پیش آن را به دست می‌آورد». همان منتقد. در گزارش آن‌ها از نمایشگاهی که در مؤسسه بریتانیا از کپی‌های قابل توجهی از نقاشی‌ها برگزار شده بود، تصدیق کردند که کپی اتی از استر تینتورتو قبل از آهاسوروس «مهم‌ترین تصویر اتاق» بود.
بتسی اتی:
در سال‌های پس از بازگشت از ایتالیا، اتی زندگی اجتماعی بسیار محدودی داشت. در یک روز معمولی ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شد و از ساعت 9 یا 10 صبح تا 4 بعد از ظهر نقاشی می کشید و بعد از آن یک وعده غذایی می خورد. پس از صرف غذا، او قدم زد و بین ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر در کلاس های زندگی شرکت کرد. در بازگشت به خانه دو فنجان چای نوشید و نیمه شب به رختخواب رفت.
اتی به‌شدت غیرجذاب تلقی می‌شد که توسط زندگی‌نامه‌نویس‌اش در سال 1855، الکساندر گیلکریست (یک تحسین‌کننده بزرگ) توصیف می‌شد: «لباس‌های شلخته، کوتاه‌قد و بدنی ناهنجار- سر بزرگ، دست‌های بزرگ، پاهای بزرگ- چهره‌ای که با آبله‌های کوچک مشخص شده بود، ثابت شده بود. بیشتر از نظر طول فک، و مقداری موهای شنی، بلند و وحشی قابل توجه است: همه، توطئه کردند تا او را به «یکی از عجیب‌ترین موجودات» در چشمان یک بانوی جوان تبدیل کنند – چیزی که او آن را «منظره» می‌خواند؛ یکی، نه رستگار شده (برای او)، با ابروی عظیم، آشکار شدن انرژی و قدرت آن، راهنمای نشانه نابغه در آنجا خوانا است.»
یکی از معدود همراهان نزدیک او، خواهرزاده‌اش بتسی (الیزابت اتی)، پنجمین دختر برادرش جان بود. بتسی مجرد و 14 سال از ویلیام کوچکتر بود و در سال 1824 خانه دار او شد. او تا پایان عمر در خدمت او ماند و با بزرگتر شدن ویلیام به طور فزاینده‌ای به او وابسته شد، هر زمان که از هم جدا می‌شدند دچار ناراحتی می‌شد و هر زمان که از او خبری نداشت مرتباً با وحشت به او نامه می‌نوشت. او همراه او شد و به عنوان دستیار او در کنار دستیار رسمی جورج فرانکلین عمل کرد.
در حالی که به نظر می رسد او در طول زندگی خود جذب زنان جوان شده است، و در نامه های او این پیشنهاد قوی وجود دارد که در سال های اولیه زندگی با یکی از مدل های خود و احتمالاً در ونیز یک نوع برخورد جنسی نیز داشته است. هیچ پیشنهادی مبنی بر اینکه او تا به حال با بتسی رابطه جنسی داشته است وجود ندارد. او در دفتر خاطرات خود در سال 1830 ثبت کرد که “بهتر است ازدواج نکرده باشم زیرا فرزندان پر سر و صدا و پر سر و صدایی ندارم. می تواند کتاب ها، و تصاویر و غیره خوبی داشته باشد.» او در طول زندگی‌اش از خجالتی شدید رنج می‌برد، و هنگامی که مجبور به شرکت در مهمانی‌های شام می‌شد، اغلب ساکت می‌نشست، اگرچه در میان هنرمندان و دانشجویان همکارش محبوب بود. اتی به ندرت اجتماعی می شد و ترجیح می داد روی نقاشی خود تمرکز کند. هنگامی که در یک مورد گفته شد که او نیاز چندانی به آموزش ندارد و نیازی به ادامه حضور در کلاس ها ندارد، او با عصبانیت پاسخ داد که “شب چند ساعت پر می شود، من باید از نحوه استخدام دیگر غافل باشم”.
همانطور که او بزرگتر شد، بتسی از بیماری های متعددی رنج می برد، که ماهیت دقیق آنها ثبت نشده است، اما مشخص است که باعث نگرانی ویلیام شده است. ویلیام شروع به ترس از اینکه بتسی ازدواج کند و خدمت او را ترک کند، در سال 1835 تا آنجا پیش رفت که او سوگندنامه ای را امضا کرد که هرگز او را ترک نخواهد کرد. در سال 1843 برادر کوچکترش چارلز، یک کاشت کار موفق در جاوه، پس از 30 سال خارج از کشور به انگلستان بازگشت. ویلیام عمیقاً مشکوک شد که بتسی بیش از حد به چارلز نزدیک می شود، این سوء ظن زمانی تشدید شد که چارلز او را برای بازدید از هلند و راین برد؛ چارلز در سال 1845 به جاوه بازگشت. در حدود سال 1844 بتسی با سازنده قلم و مجموعه دار هنری جوزف ژیلوت، یکی از مشتریان دائمی ویلیام که صاحب برخی از تصاویر او بود، رابطه نزدیک برقرار کرد. ژیلو متاهل و دارای فرزندان بود و نزدیکی رابطه آنها باعث نگرانی ویلیام شد. در سال 1848، ویلیام به یورک بازنشسته شد و بتسی را در آپارتمان خود در لندن تنها گذاشت. بتسی سرانجام در یورک به او پیوست و در هنگام مرگ او حضور داشت.
مبارزه:
اتی با تشویق پاندورا، در سال 1825 جاه‌طلبانه‌ترین اثر خود را به نام «مبارزه: زنی در حال درخواست برای شکست خوردگان» به نمایش گذاشت. این یک بوم نقاشی بزرگ به طول 399 سانتی‌متر (13 فوت 1 اینچ) بود، که زنی را نشان می‌داد که برای جان یک سرباز شکست‌خورده دعا می‌کند در حالی که سرباز دیگری آماده کشتن او می‌شود. اتی که در آن زمان برای یک نقاشی تاریخی بسیار غیرمعمول بود، مبارزه را بر اساس رویدادی از ادبیات، مذهب یا تاریخ قرار نداد، بلکه در عوض صحنه‌ای را کاملاً از تخیل خود ترسیم کرد، بر اساس ایده‌ای که برای اولین بار در سال 1821 به ذهنش خطور کرده بود. (او بعداً این نوع نقاشی را به عنوان “آن دسته از ترکیب بندی ها که توسط رومیان Visions نامیده می شود که منشأ آنها در تاریخ یا شعر نیست” توصیف کرد.
مبارزات با استقبال بسیار خوبی مواجه شد، حتی منتقدانی که قبلاً با اتی خصومت داشتند. از نظر آهنگسازی و تکنیک، آن را برابر یا حتی بالاتر از تیتان و ورونز می‌دانستند، و یکی از منتقدان آن را «یکی از بهترین و استادانه‌ترین آثاری می‌دانست که دیوارهای آکادمی سلطنتی را زینت داده است» در حالی که آن دسته از منتقدانی که قبلاً اتی را به دلیل فحاشی احتمالی‌اش رد کرده بودند، نظرات خود را در پرتو آن بازنگری کردند.
پس از موفقیت The Combat، اتی چهار نقاشی بسیار بزرگ دیگر کشید. یکی از آنها با موضوع فرسوده داوری پاریس بود که در سال 1826 به نمایش گذاشته شد، و سه مورد نیز با موضوع سر بریدن جودیت هولوفرنس، که اولین مورد در سال 1827 به نمایش گذاشته شد. برخلاف دیگر هنرمندان. اتی که این موضوع را ترسیم کرده بود، نقاشی‌های جودیت اتی، سر بریدن واقعی را نشان نمی‌داد، زیرا او امیدوار بود از «قصابی توهین‌آمیز و شورش‌آمیز، که برخی از آن لذت برده‌اند و حتی از آن لذت برده‌اند» اجتناب کند. اولین تصویر جودیت به طور خاص مورد استقبال منتقدان قرار گرفت.
آکادمی سلطنتی:
در فوریه 1828، اندکی قبل از تولد 41 سالگی خود، اتی با 18 رای موافق در برابر 5 رای موافق جان کانستبل را شکست داد و یک آکادمیسین سلطنتی کامل شد، که در آن زمان بالاترین افتخاری بود که برای یک هنرمند وجود داشت. در این زمان. ، شکایات در مورد فحاشی احتمالی او دوباره شروع به ظهور کرد. همه به جز یکی از 15 تابلوی نقاشی که اتی در دهه 1820 در آکادمی سلطنتی به نمایش گذاشته شد، شامل حداقل یک چهره برهنه بود، و اتی به دلیل استفاده از مضامین محترمانه به عنوان بهانه ای برای برهنگی شهرت پیدا می کرد.
برای نمایشگاه تابستانی 1828 اتی سه عکس به نمایش گذاشت. دنیای قبل از سیل، زهره، ستاره شامگاهی و کروبی های نگهبان. (این دومی پرتره ای از فرزندان ولبور آگار، دومین ارل نورمنتون بود، و تنها نقاشی غیربرهنه ای بود که توسط اتی در دهه 1820 در RA به نمایش گذاشته شد.) اگرچه شبیه به کارهای قبلی او بود. آنها از نظر فنی موفق تر بودند. هر دو کتاب «دنیای قبل از سیل» و «زهره» نظرات مثبتی را در مطبوعات به خود جلب کردند و در طول نمایشگاهشان به مبلغ قابل توجهی فروخته شدند، اگرچه مارکز استفورد کتاب «دنیای قبل از سیل» را خرید – اثری که حاوی چهره‌های کم‌پوشی از هر دو بود. جنسیت – در مجله نجیب زاده اظهار نظری برجسته کرد که “در خدمت تایتان های خصوصی آن بزرگوار خواهد بود”.علیرغم افزایش تعداد شکایات در مطبوعات در مورد استفاده او از برهنگی، احترام به اتی از سوی هنرمندان همکارش همچنان افزایش یافت و در سال 1828 مؤسسه بریتانیا به عنوان قدردانی از استعدادش 100 پوند به او جایزه داد.
به محض پایان یافتن نمایشگاه تابستانی 1828، اتی کار بر روی پروژه های دیگر را متوقف کرد تا بر روی یک قطعه دیپلم تمرکز کند، بدون آن او نمی توانست یک آکادمیک سلطنتی شود. این قطعه، Sleeping Nymph and Satyrs، در اکتبر به آکادمی ارائه شد و در دسامبر 1828 اتی یک آکادمیک سلطنتی شد.
بنابراین به نظرم می رسد که سعادت با فضیلت هدف قانونی ما در زندگی است و داشتن رتبه علمی و شهرت نکته بعدی که باید در نظر گرفته شود (در صورت تایید خداوند) جستجوی آن شایستگی شایسته ای است که روزهای آخر مرا راحت و شاد می کند. امیدوارم که اگر او را خشنود می کند، بتوانم تا پنجاه سالگی – با ترکیب کردن گهگاه با عکس های تاریخی خود یک یا دو پرتره، و تغییر و گسترش کره ام – یک یا دو منظره کلاسیک انجام دهم تا اگر بتوانم به آن بپردازم. سالی 100 ممکن است بتوانم به شهر عزیزم بازنشسته شوم و روزهای آخرم را در آرامش بگذرانم.
کلاس های زندگی:
حتی پس از اینکه اتی به عنوان یک آکادمیک سلطنتی کامل دست یافت، به طور منظم در کلاس های زندگی شرکت می کرد. هنرمند همکار جان کنستبل به طعنه نوشت که “اتی [مجموعه] یک مثال عالی برای مدل ها [sic] برای نظم است”. معاصران او این را در بهترین حالت عجیب و در بدترین حالت بسیار نامناسب می‌دانستند و شکایت می‌کردند که شرکت در کلاس‌های دانشجویی در مقام ارشد او هم غیرحرفه‌ای و هم غیرضروری است و به جایگاه دانشگاهی لطمه می‌زند. شکایت دارد که او مدت 10 سال رسمی دانشجویی را پشت سر گذاشته است. اتی حاضر نشد از حضور خودداری کند و به جای رها کردن تحصیل، پیشنهاد استعفا داد و آکادمی با اکراه به او اجازه داد که به کلاس‌های درس ادامه دهد. او زمان خود را بین کلاس های زندگی خود RA و کلاس های زندگی در نزدیکی خیابان مارتین تقسیم کرد.
اتی به طور کلی مطالعات زندگی را در سه جلسه عصرانه به پایان رساند. در شب اول او مدل را با زغال یا گچ ترسیم می کرد و سپس طرح را با جوهر می کشید. در دوم او از رنگ روغن برای پر کردن شکل ها استفاده کرد. در سومین لایه لعاب و پوشش های نهایی رنگ را لایه بندی کرد. او معمولاً روی تخته میل‌بورد نقاشی می‌کشید و از پشت آن برای نقاشی‌های تازه استفاده می‌کرد. مدل‌های زن او معمولاً دختران مغازه‌دار، فاحشه‌ها، بازیگران زن یا مدل‌های ژست‌های پلاستیکی بودند، در حالی که مدل‌های مرد او معمولاً محافظان نجات بودند که از پادگان‌های مجاور استخدام می‌شدند، که او فکر می‌کرد هیکل عضلانی مناسبی دارند یا گاهی اوقات. مردان اتی در حمام های عمومی ملاقات کردند.
قهرمان و لیاندر:
در پی ارتقای اتی به آکادمیک، او دو نقاشی را در نمایشگاه تابستانی در سال 1829 به نمایش گذاشت، بنایا، کاپیتان و قهرمان اصلی دیوید، که خود را از برج در دیدن لندر غرق شده، بر روی بدنش می میرد. Benaiah در همان مقیاس بزرگ The Combat با عرض 398 سانتی متر (13 فوت 1 اینچ) است و ترکیبی بسیار مشابه است، اگرچه به جای زنی که التماس رحمت می کند جسد یک سرباز مرده است. Hero ژست سرباز مرده از Benaiah را به عنوان قهرمان در حال مرگ بازیافت می کند همانطور که او بر روی بدن معشوق مرده خود دراز می کشد. برای Etty غیرمعمول، Hero به‌جای رنگ‌های معمولی ونیزی‌اش، با رنگ‌های عمداً خنثی نقاشی می‌شود، و ترکیب از کوتاه‌کردن بدنه‌ها برای ایجاد یک مورب واحد در سراسر بوم استفاده می‌کند. اتی تا آخر عمرش هیرو را “بهترین عکسهای خوب من” می دانست.
در 7 ژانویه 1830، مربی اتی، توماس لارنس، درگذشت، و پس از آن در 30 ژوئیه، مادر اتی. اتی از باخت ویران شد، و یکی از کسانی بود که در نظر گرفته می‌شد که جایگزین لارنس به عنوان رئیس آکادمی سلطنتی شود، اگرچه در صورت عدم نامزدی در انتخابات. اتی که احتمالاً از مرگ لارنس حواسش پرت شده بود، تنها سه نقاشی را به نمایشگاه تابستانی آن سال ارسال کرد. یکی از اینها، جودیت رفتن به جلو، اضافه شده به جودیت بود که سال قبل توسط صاحبان جدید آن نقاشی، آکادمی سلطنتی اسکاتلند سفارش داده شده بود.
شمعدان:
نوشتار اصلی: کاندولز، پادشاه لیدیا، در حالی که به رختخواب می رود، همسرش را پنهانی به گیگز، یکی از وزیرانش نشان می دهد.
از دو اثر اصلی اتی که در سال 1830 در RA به نمایش گذاشته شد، طوفان، با الهام از مزمور 22، توجه کمی را به خود جلب کرد و توسط مجله جنتلمن – که معمولاً حامی سرسخت کار اتی بود – به عنوان “یک شکست غم انگیز” رد شد. نقاشی دیگری که به نمایش گذاشته شد Candaules، پادشاه لیدیا، همسرش را پنهانی به گیگز، یکی از وزرای خود نشان می دهد، همانطور که او به رختخواب می رود، بود که یکی از بحث برانگیزترین آثار حرفه ای اتی را ثابت کرد. Candaules بر اساس داستانی از هرودوت است که در آن پادشاه Candaules ترتیبی می دهد تا خدمتکار خود Gyges از همسرش Nyssia جاسوسی کند که بدون اطلاع او لباس درآورده است. گیگز کشف می شود و به دستور نیسیا کاندولز را می کشد، با نیسیا ازدواج می کند و به جای او بر پادشاهی حکومت می کند. این نقاشی لحظه ای را نشان می دهد که نیسیا آخرین لباس خود را در می آورد. اتی با قرار دادن چهره‌ها به گونه‌ای که هیچ‌کدام به بیرون از تصویر نگاه نمی‌کنند و بیننده مستقیماً پشت نیسیا قرار می‌گیرد، هدفش این بود که بیننده همان حس فضول و نفوذی را که گیگز احساس می‌کرد و مجبور به جاسوسی از او می‌شد، احساس کند. همسر برهنه استاد برخلاف میل او و بدون اطلاع او.
اتی احساس می‌کرد که این کار این اخلاق را نشان می‌دهد که زنان اهل خانه نیستند و حق دارند مردانی را که حقوقشان را نقض می‌کنند مجازات کنند. او تلاش کمی برای توضیح این موضوع برای مخاطبانش انجام داد، و بنابراین Candaules از نظر اخلاقی بسیار مبهم ظاهر شد، و بیننده را به همدردی با Candaules غیراخلاقی جنسی، Nyssia قاتل یا Gyges فضول دعوت کرد. از لحظه ای که Candaules رونمایی شد، به عنوان ترکیبی بدبینانه از یک روایت ناپسند و تصاویر مستهجن محکوم شد، و تقریباً اتفاق نظر وجود داشت که برای نمایش عمومی نامناسب است. این قطعه مدت ها پس از مرگ اتی بحث برانگیز باقی ماند. زندگینامه بسیار متملق الکساندر گیلکریست در سال 1855 از اتی، آن را به عنوان «تقریبا تنها نمونه در میان آثار اتی، از موضوعی غیرقابل انکار و به عبارتی قابل اعتراض» توصیف کرد، در حالی که سارا برنیج از دانشگاه یورک در سال 2011 درباره Candaules نوشت. که “شاید سخت باشد که نقاشی را چیزی جز تلاش عمدی هنرمند برای شوکه کردن و رسوایی تلقی کنیم”.Candaules توسط کلکسیونر ثروتمند رابرت ورنون، که در حال ساختن یک مجموعه بزرگ از هنر بریتانیا بود و قرار بود به یکی از مهم ترین مشتریان اتی تبدیل شود، خریداری شد.
با تکمیل سه نقاشی برای نمایشگاه تابستانی 1830، اتی تصمیم گرفت بار دیگر از پاریس بازدید کند. اتی از طریق برایتون سفر کرد و در اوایل ژوئیه 1830 به پاریس رسید. او متوجه شد که فضای شهر به طرز ناخوشایندی لذت جویانه شده است و به بتسی نوشت که “اگر من دختر داشتم، او نباید در اینجا آموزش ببیند. لذت و سرگرمی بت هستند.”
فرانسه در سال 1830 در بحران قانون اساسی بود که در اواخر ژوئیه با شروع انقلاب ژوئیه و شورش در سراسر پاریس به اوج خود رسید. اگرچه اتی تحت تأثیر مرگ و ویرانی که در اطرافش رخ می داد، احساس کرد که هدف از بازدید او مطالعه نقاشی است و به حضور در لوور برای کپی کردن نقاشی ها ادامه داد زیرا خشونت در خیابان های اطراف بیداد می کرد. در 31 ژوئیه تصمیم گرفت سفر را رها کند. او با رها کردن سفر آینده خود به بروکسل و آنتورپ، پنج نسخه ای را که در موزه لوور ساخته بود جمع آوری کرد و عازم لندن شد.
آثاری که اتی پس از بازگشتش نقاشی کرد، نشان دهنده انحراف سبک از تلاش های قبلی او بود. در حالی که فیگورهای نقاشی‌های اصلی قبلی‌اش از طرح‌هایی از مدل‌های ساخته شده در استودیو یا کلاس‌های زندگی نقاشی می‌شدند، از این پس او شروع به کار از حافظه کرد و در نتیجه فیگورهای او شروع به ایده‌آلی‌تر نشان دادن کردند. فار (1958) ارقام خود را از این پس اینگونه توصیف می کند که “کمتر با جنبه خاصی از مدل مطابقت دارند تا با تصوری از پیش ساخته شده در مورد اینکه مدل چگونه باید باشد”.
در سال 1832 اتی به موضوع طرحی از یکی از قصیده های گری که در سال 1822 به نمایش گذاشته شده بود، بازگشت تا این موضوع باعث تحقیر مطبوعات شد. نتیجه «جوانی در سراشیبی» و «لذت در سکان» بود که یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار او باقی مانده است. جوانی و لذت به عنوان “عاشقانه شاعرانه” توصیف شده است. این قایق طلاکاری شده را نشان می دهد که با نفس یک کودک برهنه روی بادبان ها رانده می شود. یکی از چهره های برهنه نشان دهنده لذت، سکان قایق را در دست گرفته است. یک کودک برهنه حباب‌هایی را باد می‌کند، که برهنه دیگری که در آستانه کشتی است، به نمایندگی از جوانان، به آن‌ها می‌رسد تا آنها را بگیرد. نایادها، دوباره برهنه، به اطراف شنا می کنند و بر روی قایق سوار می شوند.
فیلم The Bard درباره نابودی فرهنگ ولز انگلیسی و متعاقب آن افول خانه پلانتاژنت و جایگزینی آن با خانه ولز تودور بود، و این احساس عمومی در میان منتقدان وجود داشت که اتی نکته استعاره های استفاده شده توسط گری را اشتباه درک کرده است. اتی ادعا کرد که تفسیر غیرمعمول او از متن برای ایجاد «تمثیلی کلی از زندگی انسان، لذت‌های بیهوده آن – اگر بر اساس قوانین او که صخره‌ی اعصار است، بنا نشده باشد» و این نقاشی در خدمت است. به عنوان یک هشدار اخلاقی در مورد دنبال لذت پوچ. به نظر می رسد این توضیح منتقدان را قانع نکرده است. حتی آن منتقدانی که بیش از همه نسبت به دستاوردهای فنی اتی در خلق تصویر موافق بودند، تشخیص این که نقاشی قرار است چه چیزی را نشان دهد، دشوار بود؛ منتقدان دیگر آشکارا خصمانه‌تر بودند، و The Morning Chronicle آن را به عنوان «افراط به چیزی که زمانی امیدوار بودیم» محکوم کرد. یک ذهن کلاسیک، اما اکنون متقاعد شده است، یک ذهن هوسباز است». [V] Youth and Pleasure که با مبلغ هنگفتی توسط رابرت ورنون در نمایشگاه خود خریداری شد، مدت ها پس از مرگ اتی بحث برانگیز باقی ماند، و زندگی نامه فار در سال 1958 آن را به عنوان “بی نظیری ناتوان” توصیف کرد.
همچنین در نمایشگاه تابستانی 1832 همراه با جوانی و لذت نمایش داده شد، فرشته ویرانگر و شیاطین شیطانی که عیاشی افراد شرور و بی‌معنی را قطع می‌کنند، که توسط اتی به عنوان پاسخی به منتقدانش دیده می‌شود. یکی دیگر از آنچه اتی آن را “رویایی” می‌دانست، که صحنه‌ای کاملاً تخیلی را به جای صحنه‌ای از ادبیات، اساطیر یا تاریخ به تصویر می‌کشد، فرشته ویرانگر یک معبد کلاسیک خیالی را نشان می‌دهد که تحت حمله یک فرشته ویرانگر و گروهی از شیاطین قرار گرفته است. چهره‌های انسانی که عمداً با رنگ‌های کم‌رنگ‌تر از حد معمول نقاشی شده‌اند تا مرگ را نشان دهند، هر کدام ترس خود را به شیوه‌ای متفاوت نشان می‌دهند. به زودی پس از سفرهای او در سال 1830 نقاشی شده است، تصور می‌شود که اجساد انباشته و جمعیت وحشت‌زده مستقیماً از وقایعی الهام گرفته شده‌اند که اتی در پاریس شاهد آن بوده است.
برخلاف Youth and Pleasure، پاسخ انتقادی به فرشته ویرانگر حتی از سوی منتقدانی که معمولاً با اتی خصمانه بودند، عموماً مطلوب بود. این نقاشی مقایسه‌های مطلوبی با میکل آنژ و روبنس ایجاد کرد، و ویلیام کری، حامی اولیه اتی (که تحت نام «ریدولفی» می‌نوشت) آن را دلیلی بر «لطف و روحیه نجات‌بخش» اتی می‌دانست. این نقاشی صراحتاً به‌عنوان انکار اتی از مطالعات برهنه قبلی‌اش تلقی می‌شد، و مجله فریزر آن را به عنوان «موعظه‌ای برای تحسین‌کنندگان [اتی]… جایی که او عدالت شاعرانه‌ای را بر زنان همجنس‌باز خود و دلاوران آن‌ها تحمیل می‌کند، و عیاشی آن‌ها است. در هم شکستند، و خود آنها نیز مانند آن نجیب زاده کوچک دون خوان، توسط بسیاری از شیاطین تنومند به ظاهر تیره و تار، به طرز غیرقابل تشریفاتی برده می شوند.»
در همین زمان اتی شروع به دریافت نامه های ناخواسته بسیاری از وکیل ثروتمند قدیمی اتونی توماس مایرز کرد. مایرز از تحسین‌کنندگان بزرگ اتی بود و نامه‌های او عمدتاً موضوعات ادبی را نشان می‌داد که او احساس می‌کرد اتی باید نقاشی کند تا برای اشرافیت جذاب باشد. او به طور منظم بین ژوئیه 1832 و مه 1844 می نوشت. اگرچه عجیب و غریب و تا حد زیادی نامنسجم بود (یکی از پیشنهادات او این بود که اتی با ترسیم پرتره های برهنه همسران اشراف شهرت خود را افزایش دهد)، به نظر می رسد اتی حداقل برخی از پیشنهادات مایرز را پذیرفته باشد. به طور جدی.
بیماری و بهبودی:
در اواسط سال 1833 اتی پرتره ای از دختران چارلز واتکین ویلیامز-وین، نماینده قدیمی محافظه کار مجلس مونتگومری شایر، با عنوان آماده شدن برای یک توپ لباس فانتزی آغاز کرد. اتی در آن زمان برای پرتره‌ها شهرت چندانی نداشت، اما اخیراً الیزابت پاتس، پرتره دختر یکی از دوستان خانوادگی را تکمیل کرده بود، که اگرچه توسط برخی از منتقدان ضعیف بود، از نظر فنی بسیار موفق بود. او در آن زمان گفت که او امیدوار بود که پرتره‌اش از فرزندان ویلیامز وین «یکی از بهترین‌های من» باشد.
در فوریه 1834، اتی به شدت بیمار شد، و به مدت چهار ماه ناتوان بود. در ژوئن همان سال او لندن را برای بهبودی ترک کرد و یک کلبه در یورک اجاره کرد. اتی ضعیف و ناتوان از تمرکز، بسیار کم نقاشی می‌کشید و چند ماه بعد را صرف دیدار دوستان و گشت و گذار در مناظر یورکشایر کرد. به تدریج که سلامتی خود را بازیافت، در دسامبر 1834 به لندن بازگشت و کار بر روی نقاشی هایی را که در شروع بیماریش ناقص گذاشته بود، از سر گرفت.
او برای جبران زمان از دست رفته در طول بیماری، چندین اثر مهم را طی چند ماه آینده تکمیل کرد و هشت نقاشی را در نمایشگاه تابستانی 1835 به نمایش گذاشت. پل آه‌ها، ونیز بر اساس طرح‌هایی بود که اتی در سفرش به آن شهر در اوایل دهه 1820 ساخته بود. این عواقب یک اعدام را نشان می‌دهد، زیرا دو مرد جسد را دور می‌کشند تا به دریا بیندازند؛ ویلیام مکریدی که آن را از اتی خرید به عنوان «شعر روی بوم» توصیف شد. آماده شدن برای یک توپ لباس فانتزی، پرتره دختران چارلز واتکین ویلیامز-وین بود که اتی در سال 1833 شروع کرده بود. “برای ساختن یک اثر هنری خوب و همچنین یک شباهت”. نشان دادن دختران ویلیامز وین، شارلوت و مری در لباس‌های استادانه به سبک ایتالیایی، به‌خوبی مورد استقبال قرار گرفت و دلیلی بر این بود که اتی می‌توانست اثری بزرگ را نقاشی کند که بر برهنگی تکیه نمی‌کرد، و همچنین نشان داد که اتی می‌توانست کار کند. می تواند بر اساس کمیسیون برای نخبگان نقاشی بکشد، که منجر به کمیسیون های بیشتر شود. The Warrior Arming مطالعه ای بر روی Godfrey de Bouillon بود. برای ارضای مد کنونی قرون وسطایی نقاشی شده است. اتی اخیراً به جمع آوری قطعات زره علاقه پیدا کرده بود، و The Warrior Arming یک مطالعه فنی ماهرانه در مورد تأثیرات نورهایی است که از منابع متعدد بر روی زره صیقلی می تابد.
مناقشه برانگیزترین نمایشگاه اتی در سال 1835، زهره و ماهواره های او بود، تصویری از توالت زهره. این امر در بسیاری از مطبوعات به عنوان هرزه‌نگاری محکوم شد،و به‌عنوان «فقدان کامل روح» توصیف شد. به خاطر بی ذوقی او. با وجود این محکومیت، اتی ونوس و ماهواره‌هایش را یکی از بهترین آثار خود دانست و آن را به مبلغ قابل توجهی از 300 گینه (حدود 33000 پوند در سال 2023) به کشیش ادوارد پرایس اوون فروخت.
ما در واقع باید با این آقا [اتی] جدی تر از حد معمول رفتار کنیم، زیرا «انجمن سرکوب شرارت» نباید از پیگرد قانونی آنها در موارد نشریات ناپسند معذور شود، و خود شهردار شهردار سزاوار است یک بار به خاطر زندانی کردن یک پسر کوچک ایتالیایی به دلیل اینکه یک کوپید برهنه را در خیابان ها دست و پا می زد به روی تردمیل فرستاده شود، اگر اجازه داده شود که چنین صحنه های هذیان آمیزی، چنین توهین های فاحشی به اخلاق و نجابت، در روی به نمایش گذاشته شود. آکادمی با مصونیت از مجازات فاحشه خانه ای در آتش، که تمام پوره های پافی را از تختشان به حیاط بیرون رانده بود، در مقایسه با آن نمایشگاهی متواضع خواهد بود – زیرا آنها حداقل به صورت شخصی به نمایش می گذارند. ما می دانیم که چندین خانم از رفتن به این گوشه اتاق برای دیدن عکس های لسلی، وبستر و دیگر عکس های شایستگی بزرگ در آنجا منصرف شدند تا از توهین و رسوایی که آقای E. در آن محل به آنها اعطا کرده است جلوگیری کنند… واقعاً، واقعاً، اگر آقای ای.، با تمام قدرت رنگی که دارد، نقاشی‌هایش از شخصیت انسان را به هیچ هدف صادقانه‌تری تبدیل نمی‌کند – اگر فقدان همه ذوق و نجابت به نشانه‌ی تحصیلات آکادمیک او باشد، وقت آن رسیده است که او به این کار دست پیدا کند. اشاره ای از مقامی که نه او و نه شورای فرهنگستان جرأت نمی کنند کمی با آن برخورد کنند. اسقف اعظم کانتربری و برخی از اسقف های ما به هنر علاقه دارند – آنها به این شکل به آنها چه می گویند؟
– رصدگر در زهره و ماهواره هایش، 10 مه 1835.
در آگوست 1835 اتی تعطیلات کوتاهی را در شراپشایر گذراند، جایی که زهره و ماهواره‌هایش را به اوون تحویل داد. در حالی که در مسیر بازگشت بود، برای بازدید از یک نمایشگاه هنری به منچستر منحرف شد. در حالی که در آنجا با تاجر پنبه ثروتمند دانیل گرانت آشنا شد.
اتی و یورک:
پس از آتش‌سوزی جاناتان مارتین به یورک مینستر در سال 1829 که باعث آسیب‌های عمده شد، پیشنهادهایی از سوی رئیس و بخش ارائه شد تا از فرصت تخریب برای بازسازی فضای داخلی ساختمان استفاده کنند. اتی در تلاش برای مقاومت در برابر طراحی مجدد و بازگرداندن ساختمان به حالت اولیه خود برجسته بود. کمپینی به رهبری اتی و سایر ساکنان برجسته یورک موفقیت آمیز بود و این نقشه ها سرانجام در فوریه 1831 شکست خورد.
در زمان آتش سوزی وزیر، شرکت یورک (هیئت مسئول دولت محلی) قبلاً درگیر بحث در مورد آینده دیوارهای دفاعی شهر بود. دیوارها دیگر هیچ هدف عملی نداشتند و نگهداری آنها پرهزینه بود، و با افزایش سریع جمعیت شهر، شهر تنگ و خطرناک می شد. دروازه های شهر (“میله ها”) با توجه به تعداد افراد محلی که از آنها به عنوان توالت استفاده می کردند، به یک خطر برای سلامت عمومی تبدیل شده بود، و سرقت سنگ برای سایر کارهای ساختمانی، قسمت هایی از دیوارها را به طرز خطرناکی ناپایدار کرده بود. بارها کالسکه‌های صحنه را محدود کردند، به این معنی که یورک قادر به استفاده از موقعیت استراتژیک خود در نیمه راه در امتداد مسیر پرسود لندن-ادینبورگ نبود. در مواجهه با نیاز به پاکسازی محله های فقیر نشین شهر، در سال 1800 شرکت به دنبال مجوز از پارلمان برای تخریب میله ها و بسیاری از دیوارها شد. به دلیل مخالفت یورک مینستر، این طرح کنار گذاشته شد، اما در سال 1826 باربیکن های چهار دروازه تخریب شدند. در مواجهه با این یک کمپین عمومی برای نجات دیوارها در سال 1824 راه اندازی شد، اما توجه در هر دو طرف بحث توسط آتش وزیر منحرف شد. در سال 1828 اتی به مادرش نامه نوشت و از پیشنهادهای تخریب ابراز وحشت کرد، اما حواسش از نیاز به تکمیل Sleeping Nymph و Satyrs نتوانست خودش هیچ اقدامی انجام دهد. در سال 1831، شرکت تصمیم گرفت باربیکن ها را تخریب کند، اما دیوارها را حفظ و بازسازی کند.
در فوریه 1832 اتی کمپینی را برای نوشتن به روزنامه های محلی یورک آغاز کرد و خواستار حفظ دیوارها و ارسال کمک های مالی به کمپین های مختلف مرتبط با حفظ آنها شد. اگرچه برخی از روزنامه‌های محلی با توجه به آسیب‌هایی که تخریب آنها به تجارت توریستی وارد می‌کند، اکنون از حفظ حمایت می‌کردند، بسیاری از مردم محلی – که زندگی آنها با زندگی در شهری محصور شده با نقاط ورودی کمی دشوارتر شده بود – با کمپین‌های حفاظتی مخالفت کردند. پیشنهادی در سال 1838 توسط راه‌آهن یورک و شمال میدلند مبنی بر بریدن یک راه آهن از میان دیوارها برای دسترسی به ایستگاه راه‌آهن در داخل دیوارها، اتی را گالوانیزه کرد و او در طول بازدید از یورک در سال‌های 1838-1839 دو سخنرانی در مورد حفظ دیوارها ارائه کرد. و چهار نقاشی از میله‌ها ساخت. سخنان اتی مورد توجه قرار نگرفت و طاق‌نما به درستی در دیوارها بریده شد، که باعث ناراحتی او شد، اگرچه ایستگاه به‌زودی به مکان فعلی‌اش خارج از دیوارها منتقل شد. امکان حرکت قطارها به شمال و جنوب را فراهم کند. در حالی که دیوارها در نهایت در سال 1889 نجات یافتند، سال‌ها پس از مرگ اتی، گاهی اوقات اتی را به عنوان نجات آنها نسبت می‌دهند. قابل بحث است که نقش او چقدر مهم بوده است. برخی از نویسندگان بر این باورند که مداخلات او هیچ تاثیری نداشته و حفظ دیوارها نتیجه تصمیمات شرکت و لابی‌گری روزنامه‌های محلی بوده است، در حالی که برخی دیگر احساس می‌کنند که اگر اتی و دیگر مقامات همفکر شرکت این تصمیم‌ها را نمی‌گرفتند. بر آنها فشار نیاورید تا این کار را انجام دهند.
در سال 1838، اتی شروع به لابی کردن برای تأسیس یک مدرسه هنری در یورک کرد. او پیشنهاد کرد که Hospitium of Saint Mary’s Abbey برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد و طبقه پایین به موزه مجسمه سازی و طبقه فوقانی به مدرسه و سالن نمایشگاه تبدیل شود. طرح Hospitium کنار گذاشته شد، اما مدرسه طراحی یورک در سال 1842 در سایت دیگری افتتاح شد. اگرچه این مدرسه توسط هنرمندی ساخته شد که شهرت خود را بر اساس برهنگی ساخته بود، هنر برهنه همچنان بحث برانگیز بود. در سال 1847، به دنبال شکایت یک دانشجوی دختر در مورد نمایش کپی مجسمه‌های یونان باستان، «از استاد خواسته شد که آلت تناسلی هر یک از مجسمه‌های متخلف را قطع کند. اقدامی که موجب خشم مردم شد.
زندگی بعدی (1836-1849):
در سال 1836 معمار جان هارپر یک نمایشگاه کوچک در یورک از آثار هنرمندان مدرن ترتیب داد که شامل 11 نقاشی از اتتی بود. این شامل اولین نمایش عمومی ونوس و کبوترهایش بود که توسط دانیل گرانت سفارش داده شده بود. اگر چه نمایشگاه شکست خورد، اما با توجه عمومی اندکی مواجه شد، و برای چند سال دیگر هیچ بازنگری Etty برگزار نشد. هارپر از این فرصت استفاده کرد و کتاب خانواده جنگل اتی (همچنین به نام گل‌های جنگل نیز شناخته می‌شود)، که در نمایشگاه تابستانی 1836 فروخته نشده بود، استفاده کرد. A Family of the Forest قطعه ای از شعر یونان باستان Theogony را نشان می دهد که به دوران طلایی قبل از رنج، بدبختی یا نیاز به کار بشریت می پردازد. غروب خورشید در پس‌زمینه و نگاه مرد از زن و فرزند و در عوض به دوردست، نشان‌دهنده آگاهی اوست که روزهای آسایش او به پایان می‌رسد.
در این زمان، اتی از نظر مذهبی دچار تضاد شده بود. اگرچه او به عنوان یک متدیست بزرگ شده بود، پس از رهایی کاتولیک در سال 1829، اتی به طور فزاینده ای به سمت کاتولیک رومی کشیده شد. اگرچه او خود را «در قلب [من] عمیقاً و خالصانه در ایمان باستانی می‌دانست»، به دلیل نگرانی از اینکه خانواده و دوستانش را ناراحت می‌کند، رسماً از گرویدن به کاتولیک امتناع کرد، و نگران بود که از دسترسی به کاتولیک محروم شود. ساختمان‌های انگلیکن مانند یورک مینستر، و بیزاری از مفهوم اعتراف شنیداری (گفتاری). او در طول زندگی بعدی خود ارتباط نزدیکی با مذهب کاتولیک داشت و یکی از معدود غیر کاتولیک‌هایی بود که در سال 1838 در افتتاحیه کلیسای کوچک آگوستوس پوگین برای کالج سنت مری، اسکات، که در آن زمان مهم‌ترین ساختمان کاتولیک رومی در انگلستان بود، شرکت کرد.
آژیرها و اولیس:
همچنین در سال 1836 اتی شروع به کار بر روی آژیرها و اولیس کرد، که او آن را یکی از بزرگترین آثار خود دانست و بزرگترین نقاشی باقیمانده اوست. Sirens با ابعاد 442.5 سانتی متر در 297 سانتی متر (14 فوت 6 اینچ در 9 فوت 9 اینچ) بر اساس قطعه ای از ادیسه هومر بود که در آن ملوانان در برابر آهنگ مقاومت ناپذیر Sirens مقاومت می کنند. موضوع و مقیاس نقاشی احتمالاً توسط توماس مایرز به اتی پیشنهاد شده بود که اتی را به نقاشی بوم های بسیار بزرگ تشویق می کرد. موضوع پیشنهادی مایرز برای اتی جذاب بود، که بعداً نوشت که این موضوع «اهمیت مقاومت در برابر لذت‌های حسی» را نشان می‌دهد. اتی تمام تلاش خود را برای اطمینان از واقع گرایی در تصویر انجام داد، تا آنجا که برای اطمینان از دقت اجساد در ساحل، از سردخانه ها دیدن کرد تا اجساد را در مراحل مختلف پوسیدگی ترسیم کند.
هنگامی که اتی Sirens را در سال 1837 تکمیل کرد، یکی از جاذبه‌های اصلی در نمایشگاه تابستانی 1837 بود، اولین نمایشگاهی که در ساختمان جدید آکادمی سلطنتی در میدان ترافالگار (در حال حاضر بخشی از گالری ملی) برگزار شد. این نقاشی، با کنار هم قرار دادن برهنگی زن و مرد و اجساد در حال پوسیدگی، فوراً نظرات را تقسیم کرد. برخی از منتقدان آن را یکی از بهترین آثار هنری می‌دانستند که تا به حال ساخته شده‌اند، و مجله جنتلمن به‌ویژه با این کار مورد توجه قرار گرفت و Sirens را به‌عنوان «یک اثر تاریخی درجه یک» و «به‌تردید بهترین اثری که آقای اتی تا کنون نقاشی کرده» توصیف کرد. سایر منتقدان کمتر مهربان بودند. تماشاگر آن را “ترکیبی نفرت انگیز از هوسبازی و پوسیدگی نفرت انگیز – درخشان در رنگ و در اجرا شگفت انگیز، اما در بدترین طعم ممکن تصور کرد”.
احتمالاً به دلیل اندازه آن، آژیرها و اولیس نتوانستند در نمایشگاه تابستانی به فروش برسند. در اکتبر 1837 اتی دوباره با دانیل گرانت ملاقات کرد که بدون اینکه نقاشی را دیده باشد، 250 پوند (حدود 24000 پوند بر اساس شرایط امروزی) برای Sirens و برای Samson و Delilah، که همچنین توسط اتی در آن سال به نمایش گذاشته شد، پیشنهاد داد. اتی که در تجارت فقیر بود و همیشه تمایلی به نگه داشتن تابلوهای فروخته نشده در استودیو خود نداشت، هر دو نقاشی را به قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی خود به گرانت فروخت. به محض اینکه کامل شد، آژیرها شروع به خراب شدن کردند. در نمایشگاه گنجینه هنر در سال 1857 نمایش داده شد، اما پس از آن در شرایط بسیار بدی برای نمایش عمومی بیشتر در نظر گرفته شد، و در انبار طولانی مدت در بایگانی مؤسسه سلطنتی منچستر و جانشین آن، گالری هنر منچستر قرار گرفت. در سال 2006 مرمت آن آغاز شد و در می 2010 Sirens به نمایش عمومی بازگردانده شد و اکنون یکی از آثار کلیدی در گالری هنری منچستر است.
پس از Sirens، خروجی اتی مانند همیشه بالا باقی ماند، با هفت نقاشی که در نمایشگاه تابستانی 1838 به نمایش گذاشته شد، اما کیفیت کار او به طور کلی کاهش یافته است. در سال 1838، منتقدان شروع به اظهار نظر کردند که نقاشی‌های اتی دیگر مبتکرانه نیستند، بلکه صرفاً بازسازی نقاشی‌های قبلی او هستند، در حالی که در ژوئن همان سال ویلیام میکپیس تاکری (با نام مستعار مایکل آنجلو تیتمارش) نوشت که «[اتی] مانند مردان بزرگ، تنبل، یا شاید در مورد تأیید عمومی بی تفاوت».در سال 1839، انتقادات از اتی حتی در آن دسته از روزنامه ها و مجلاتی که قبلاً از کار او حمایت می کردند، مطرح شد. نوع جدیدی از انتقادات از اتی نیز در سال 1839 ظاهر شد، از سوی نسل جدیدی به رهبری اتحادیه هنر، که توانایی‌های فنی اتی را ستایش می‌کرد، اما انتخاب موضوعات او را غیرقابل لمس و نابهنگام می‌دانست، و «بسیار مکرر انجام می‌داد. به اندازه کشیشی که موعظه خود را به زبان لاتین موعظه می کند برای بشریت کم است.»
از حدود این زمان به بعد، در حالی که اتی هنوز بر این باور بود که هدف هنر به تصویر کشیدن دروس اخلاقی است، او شروع به کنار گذاشتن مضامین ادبی، مذهبی و اساطیری کرد که بر آثار او غالب بود. او شروع به کشیدن طبیعت های بی جان کرد، که با قرقاول و هلو شروع شد (احتمالاً تابلویی است که اکنون به آن قرقاول مرده و میوه می گویند). در دهه 1840 او در مجموع شش نمایشگاه را به نمایش گذاشت و بسیاری دیگر را نقاشی کرد. اتی اولین نقاش انگلیسی بود که طبیعت‌های بی‌جان مهمی را نقاشی کرد، که در آن زمان توسط انگلیسی‌ها شکلی عمدتاً هلندی تصور می‌شد. همچنین برای اولین بار، او شروع به نقاشی تعداد قابل توجهی از نقاشی های منظره کرد. اتی همچنان به کشیدن نقاشی‌های تاریخ ادامه داد، اما در حالی که او به تولید دوباره‌کاری‌های بسیار تحسین‌برانگیز از تصاویر قبلی‌اش ادامه داد، آن آثار در موضوعات تازه عموماً با استقبال ضعیفی مواجه شدند. کاهش کیفیت Etty را احتمالاً می توان تا حدی به دلالان هنری لندن نسبت داد. از سال 1835، فروشنده ریچارد کولز به طور فزاینده ای به اتی نزدیک شده بود و تا سال 1844 تقریباً انحصار کار او را در اختیار داشت. با کاهش اهمیت اعیان زمین‌دار برای بازار هنر، خریداران جدید هنر صنعت‌گران بودند. آنها عموماً فاقد تحصیلات کلاسیک و با علاقه اندکی به استادان قدیمی بودند، آنها ترجیح می دادند آثار هنرمندان معاصر آن زمان مانند اتی را بخرند و برای مشاوره به دلالان متکی بودند.[
در ماه مه 1840، اتی به بروکسل و آنتورپ سفر کرد که در اثر انقلاب مجبور به ترک آن در سال 1830 شده بود. بروژ، آنتورپ، بروکسل، آخن، کلن، بن و روتردام در طول ده روز – به این معنی بود که او زمان کمی برای مطالعه داشت. سال بعد او برای بازدید طولانی‌تر برای بازدید از کلیسای جامع سنت رامبولد و مطالعه مجموعه‌های قابل توجهی از نقاشی‌های روبنس در این دو شهر به آنتورپ و مچلن بازگشت. در این سفر دوم، او دو بار از یک صومعه تراپیست در خارج از آنتورپ دیدن کرد، در یک بازدید یک شب اقامت کرد و یک عادت تراپیست را خرید. او همچنین یک عادت کاپوچینی را از صومعه ای در بروژ خرید. این اکتساب‌ها باعث شد که در سال‌های بعد نقاشی‌هایی با موضوعات رهبانی انجام شود.
علیرغم کاهش کیفیت آثار او، دهه 1840 موفق‌ترین موفقیت مالی در حرفه اتی بود. درآمد او با فرصت‌های بیشتر برای حمایت از یک طبقه صنعتی رو به رشد افزایش یافت، و با هزینه‌های اندک و تمام بدهی‌های قبلی‌اش تسویه شد، اتی در موقعیتی قرار گرفت که برای اولین بار پول سرمایه‌گذاری کرد. تا سال 1841 اتی حدود 300 پوند سرمایه گذاری کرده بود که در سال 1845 به 8500 پوند و در سال 1849 به 17000 پوند افزایش یافت. ذهن و بدن من اعلام می کنم که قصد قطعی من این است که هرگز ازدواج نکنم. در این تصمیم از خدا می خواهم که به من کمک کند تا بتوانم خودم را صرفاً وقف هنر، کشورم و خدای خود کنم.»
در ماه مه 1843، اتی یکی از هشت هنرمندی بود که شاهزاده آلبرت برای نقاشی دیواری با موضوع کاموس میلتون برای یک غرفه جدید در محوطه کاخ باکینگهام انتخاب کرد. اتی از انتخاب خود ناراضی بود، زیرا نقاشی‌های دیواری رسانه‌ای بود که او هیچ تجربه‌ای با آن نداشت، اما با اکراه این کار را انجام داد و نقاشی با موضوع سیرس و آژیر سه را انتخاب کرد. نتیجه یک فاجعه بود. اتی خود را قادر به روتوش یا تغییر کار موجود خود نمی‌دانست، زیرا هر رنگ تازه اعمال شده از لایه رنگ موجود جدا می‌شود، و شکل لونت پانل باعث می‌شود اتی یک فضای خالی بزرگ در بالای چهره‌های مرکزی داشته باشد. نقاشی دیواری اتی غیرقابل نجات تلقی می‌شد، و اگرچه او پیشنهاد نقاشی جایگزینی با موضوع هسپروس را داد، رد شد و ویلیام دایس مأمور شد تا نقاشی دیواری جایگزین را بکشد. به اتی فقط مبلغ 40 پوند پرداخت شد.
فقدان احترامی که به یکی از هنرمندان برجسته انگلستان نشان داده شد منجر به اعتراض و حملاتی در مطبوعات به آلبرت بسیار نامحبوب در آن زمان شد. پوند برای عکس‌هایی به ارزش چهارصد پوند – اعراض برای خرید آثار از مردان فروتنی که نمی‌توانستند امتناع کنند، و برای آنها هزینه‌ای کمتر از ارزششان می‌پردازند! این یک سیلی به صورت هر هنرمندی در انگلستان بود.»
در آگوست 1843، در خلال وقفه ای از کارش بر روی نقاشی دیواری، اتی کاری را انجام داد که آخرین سفر خارج از کشور خود را ثابت کند. از سال 1839 او در حال برنامه ریزی یک سری از نقاشی های یادبود از ژان آرک بود، و او می خواست از مکان های مرتبط با او بازدید کند. در تاریخ 16 اوت، او دو هفته را به گشت و گذار در سایت های روئن، پاریس و اورلئان گذراند که با زندگی او مرتبط بودند. برخلاف سفرهای فاجعه بار قبلی اتی به فرانسه، این سفر بدون حادثه گذشت، و او متوجه شد که در واقع می خواهد از جنبه های خاصی از زندگی فرانسوی لذت ببرد.
موزیدورا و جوآن آرک:
در همان سال، اتی اولین نسخه از Musidora: The Bather “در نسیم مشکوک هشدار داده شده” را نقاشی کرد، تصویری از شعر تابستان اثر جیمز تامسون و احتمالاً آخرین نقاشی تاریخی اتی که در حالی که او هنوز تمام قدرت خود را داشت نقاشی کرد. موسیدورا صحنه‌ای را نشان می‌دهد که در آن شخصیت اصلی، پس از درآوردن آخرین لباس‌هایش، به «خنکی شفاف سیل» قدم می‌گذارد تا «دست و پاهای پرشور خود را در جریان طراوت غسل دهد»، بدون اینکه بداند توسط او تحت نظر است. خواستگارش دیمون. ترکیب اتی از دیدگاه دیمون نشان داده شده است. با این کار اتی قصد داشت همان واکنش‌هایی را به بیننده القا کند که معضل دیمون که توسط تامسون توصیف شده بود. در مورد اینکه آیا از تماشای تماشایی با وجود نامناسب دانستن آن لذت ببریم، یا از اخلاق پذیرفته شده آن زمان پیروی کنیم و از آن دور نگاه کنیم، چیزی که مورخ هنر سارا برنیج آن را به عنوان “آزمایش اخلاقی مهم برای تماشاگران برای لذت بردن و غلبه بر آن” توصیف کرده است. موزیدورا تقریباً با تحسین جهانی روبرو شد، در مقایسه با تیسیان و رامبراند، و توسط منتقد به عنوان “یک اثر برجسته” و “پیروزی مکتب بریتانیا” توصیف شد.
زمانی که موزیدورا به نمایش گذاشته شد، سلامتی اتی رو به زوال بود. از آسم شدید رنج می برد، برای رهگذران غیرعادی نبود که او را متهم به مستی کنند، در حالی که او در خیابان های لندن خس خس می کرد، و او شروع به برنامه ریزی برای بازنشستگی خود از لندن آلوده به یورک محبوبش می کرد. او با کنار گذاشتن نقاشی‌های کوچک‌تر که او را سودآور می‌کرد، تلاش کرد تا سه‌گانه ژان آرک را قبل از از بین رفتن سلامتی‌اش تکمیل کند. این در مقیاس بزرگ، 28 فوت (8.5 متر) در عرض کل و 9 فوت 9 اینچ (3 متر) ارتفاع بود. سه تصویر از چپ به راست، جوآن را در حال وقف به خدمت به خدا و کشورش، ژوان در حال پراکنده کردن دشمنان فرانسه، و جوآن در حال شهادت به تصویر می‌کشد.
اتی سه‌گانه را به مبلغ هنگفت 2500 گینه (حدود 260000 پوند در سال 2023) به فروشنده ریچارد کولز و حکاکی سی دبلیو واس فروخت. کولز و واس برنامه‌های بلندپروازانه‌ای داشتند تا با فروش حکاکی‌های عکس‌ها و با بردن نقاشی‌ها به تور بریتانیا و اروپا، پول خود را پس بگیرند. این نقاشی ها کمتر از حد انتظار محبوبیت پیدا کردند. تعداد بسیار کمی حکاکی فروخته شد و تورها برگزار نشد. در سال 1852 ورشکستگی اعلام شد. نقاشی‌ها جدا شدند، و به تعدادی از خریداران فروخته شدند، با پانل سوم تنها 71⁄2 گینه در سال 1893 به عنوان محبوبیت Etty همچنان رو به کاهش است. در دهه 1950، اعتقاد بر این بود که هر سه پانل ژان آرک از بین رفته یا از بین رفته بودند، اگرچه برخی از مطالعات اولیه باقی مانده اند. اولین پانل که جوآن آرک را در حال یافتن شمشیر در کلیسای سنت کاترین دو فیربوا نشان می‌داد، به مجموعه کلیسای Llantarnam Abbey، Cwmbran، ولز جنوبی ختم شد. پانل دوم در مجموعه موزه هنرهای زیبای اورلئان است. پانل سوم از آن زمان گم شده است.
گذشته نگر و مرگ:
پس از اتمام Joan of Arc، سلامتی Etty همچنان رو به وخامت گذاشت. او به نقاشی و نمایشگاه ادامه داد، اما برنامه های بازنشستگی او محکم تر شد. در آوریل 1846 او خانه ای در خیابان کونی، مرکز یورک، به عنوان خانه سالمندان خرید، و در دسامبر 1847 رسماً از شورای آکادمی سلطنتی استعفا داد. به دنبال تغییرات ساختاری برای دادن دید بهتر به او از رودخانه، اتی در ژوئن 1848 به خانه نقل مکان کرد و در سپتامبر این حرکت را تکمیل کرد، اگرچه او آپارتمان های لندن خود را حفظ کرد. حرکت او از لندن باعث ایجاد حیرت در بین مدل‌های آن شهر شد که در حال از دست دادن یکی از مشتریان ثابت خود بودند، و همچنین نگرانی اتی که نگران بود کار با مدل‌های برهنه باعث رسوایی در یورک شود.
او به نمایشگاه ادامه داد و هفت نقاشی را برای نمایشگاه تابستانی آن سال ارسال کرد، اما آنها علاقه چندانی به خود جلب نکردند، اگرچه فقدان آثار برهنه توسط برخی منتقدان مورد تشویق قرار گرفت. در این زمان، وصیت رابرت ورنون از مجموعه‌اش به ملت، منجر به نمایش عمومی یازده تابلوی Etty در انبارهای گالری ملی شد. در اواخر سال 1848 او زندگی نامه مختصری نوشت که سال بعد در مجله هنری منتشر شد و در آن قاطعانه از خود در برابر اتهامات مستهجن که در طول زندگی اش به او وارد شده بود دفاع کرد:
به عنوان یک پرستنده زیبایی، چه در یک علف هرز، چه در یک گل و چه در آن جالب ترین شکل برای بشریت، زنی دوست داشتنی، در تحسین شدید آن و نویسنده توانا آن، اگر در هر زمان خط مرزی را فراموش کرده ام. من نباید می گذشتم و به شهوترانی گرایش داشتم، از او عفو می خواهم. من هرگز آرزو نکرده ام که دیگران را از آن راه و عمل فضیلت که به تنهایی موجب سعادت اینجا و آخرت می شود، اغوا کنم. و اگر در هر یک از عکس های من احساسات غیر اخلاقی مورد هدف قرار گرفته باشد، رضایت می دهم که سوزانده شود. اما هرگز به خاطر نمی‌آورم که در نقاشی کردن تصاویرم با چنین احساساتی تحریک شده باشم. من باید اجازه بدهم که فرم زن، در کمال، زیبایی رنگ، چرخش بدیع، با به تصویر کشیده شدن در برهنگی خود، مانند طبیعت تا حدی بیدار شود و رویکردی به اشتیاق داشته باشد، اما در جایی که هیچ احساس غیراخلاقی در نظر گرفته نشده است، تأیید می کنم. که چهره برهنه ساده و بدون مبدل بی گناه است. «برای پاک دل همه چیز پاک است.
در سال 1849، انجمن سلطنتی هنر تصمیم گرفت یک نمایشگاه گذشته نگر از آثار اتی ترتیب دهد، اولین نمایشگاه پس از نمایشگاه کوچک یورک در سال 1836. اتی تنها به شرطی موافقت کرد که همه 9 اثر بزرگ او گنجانده شوند. سه تابلوی جوآن آو آرک در لندن بودند و به آسانی قابل دسترسی بودند، و آکادمی سلطنتی اسکاتلند خوشحال بود که The Combat، Benaiah و سه‌گانه جودیت را به امانت می‌داد، اما مؤسسه سلطنتی منچستر با توجه به نگرانی‌هایی که داشت، عمیقاً تمایلی به قرض دادن آژیرها و اولیس نداشت. حمل و نقل آن به رنگ شکننده بیشتر آسیب می رساند. پس از اینکه اتی و برخی از دوستانش از منچستر بازدید کردند تا شخصاً درخواست کنند که آن را منتشر کنند، آنها در نهایت متقاعد شدند که قطعه را قرض دهند. این نمایشگاه از 9 ژوئن تا 25 آگوست 1849 برگزار شد و برای اولین بار 133 تابلوی Etty را گرد هم آورد؛ اتی امیدوار بود که آگاهی عمومی را نسبت به توانایی های خود افزایش دهد و به دوستش کشیش آیزاک اسپنسر نوشت: «خدایا لطفا، من. طعم من را به آنها خواهد چشاند». این نمایشگاه با استقبال خوبی مواجه شد و با استقبال خوبی روبرو شد. حتی مخالفان قدیمی اتی در Morning Chronicle توصیه می‌کنند که خوانندگان “وقتی را برای بازدید از این مجموعه از دست ندهند”. این یک فاجعه مالی برای انجمن سلطنتی هنرها بود، زیرا با هزینه حمل و نقل تعداد زیادی از آثار هنری ظریف از سراسر کشور مواجه شد.
در طول نمایشگاه اتی دچار یک حمله شدید تب روماتیسمی شد. او که از بیماری و استرس ناشی از نمایشگاه خسته شده بود، وقتی نمایشگاه کامل شد، با سلامتی بسیار بد به یورک بازگشت. در 3 نوامبر 1849 او دچار یک حمله آسم جدی شد که گمان می‌رود شب قبل از پوشیدن پیراهن فلانل خود بدتر شده است. وضعیت او به سرعت رو به وخامت رفت و در 10 نوامبر او در بستر بود. در روز سه‌شنبه 13 نوامبر، هنگام تماشای غروب خورشید بر روی رودخانه اوس، شنیده شد که او می‌گوید: «عجب! شگفت‌انگیز! این مرگ!» بعداً همان شب، بتسی اتی به جوزف گیلوت نوشت که «عمو آخرین بدهی را به طبیعت پرداخت کرد. ساعت هشت و چهار و نیم امشب. نمی‌دانم چه کار کنم. قلبم تقریباً شکسته است. بهترین دوستم را از دست داده‌ام. حالا نمی‌توانم چه کنم. دیگر نمی‌توانم بگویم.»
میراث:
اتی برای دفن در یورک مینستر برنامه ریزی کرده بود، اما از پرداخت هزینه های لازم در وصیت نامه خود غافل شد. با دولت محلی یورکشایر در هرج و مرج سیاسی و مالی در پی ورشکستگی جورج هادسون، هیچ اراده سیاسی برای سازماندهی اشتراک عمومی یا چشم پوشی از هزینه ها وجود نداشت و در نتیجه اتی در حیاط کلیسای کلیسای سنت اولاو به خاک سپرده شد. کلیسای محلی او. در 6 مه 1850 محتویات استودیو او در مجموع 1034 قطعه شامل حدود 900 نقاشی به حراج گذاشته شد. در سال‌های پس از مرگ او، آثار اتی بسیار قابل جمع‌آوری شد، آثار او مبالغ هنگفتی را در فروش مجدد به دست آوردند. برخی او را همچنان به عنوان یک پورنوگرافی تلقی می کردند، و چارلز رابرت لسلی در سال 1850 مشاهده کرد: «نمی توان شک کرد که رفتار شهوانی با سوژه هایش، در بسیاری از موارد، آنها را قوی تر از هنر تحسین برانگیزشان توصیه می کرد؛ در حالی که ممکن است کاملاً باور کنیم. که خود او که فکر می‌کرد و به معنای بدی نبود، از نحوه تلقی آثارش در اذهان بدتر آگاه نبود».
شش ماه پس از مرگ ویلیام، بتسی اتی با شیمیدان، استفان بینینگتون، یکی از اعضای خانواده اتی ازدواج کرد. او به خانه او در هایمارکت نقل مکان کرد و مدتی پس از مرگ او به میدان 40 ادواردز نقل مکان کرد.
در حالی که اتی ستایشگرانی داشت، کیفیت ناقص آثار بعدی او به این معنا بود که او هرگز به حلقه مقلدان و شاگردانی دست نیافت که می توانست به او به عنوان بنیانگذار جنبش رئالیستی انگلیسی تلقی شود، که اکنون به نظر می رسد در سال 1848 آغاز شده است. تشکیل اخوان پیش از رافائلی ویلیام هولمن هانت و جان اورت میلایس، دو تن از سه بنیانگذار پیشرافائلیت، به شدت تحت تأثیر آثار اولیه اتی بودند، اما از سبک بعدی او عقب نشینی کردند. هولمن هانت به یاد می آورد که «در جوانی من [اتی] استحکامی را که زمانی داشت از دست داده بود. نقاشی های دوران کهولت او طعم شیرینی را می پوشاندند». Millais آگاهانه سبک خود را از Etty الگوبرداری کرده بود، و آثار او قبل از شکل گیری پیش رافائل ها از نظر ترکیب بسیار شبیه هستند، اما پس از 1848 تنها شباهت در سبک استفاده از رنگ است. همانطور که پیش از رافائلیسم از بین رفت، سبک میله متنوع تر شد و برخی از کارهای بعدی او مانند شوالیه خطاکار مدیون تأثیرات اتی است.
اتی در طول زندگی خود پیروانی مانند نقاشان ایرلندی ویلیام مولریدی و دانیل مکلایز به دست آورده بود، اما هر دو مشغولیت اتی به برهنگی را رد کردند. مولریدی برهنه نقاشی می‌کرد اما بیشتر برای نقاشی‌های سبک داخلی شناخته شد، در حالی که مک‌لایز ترجیح داد در نقاشی‌های تاریخی سنتی‌تر تخصص داشته باشد و تنها یک اثر برهنه را در حرفه‌اش به نمایش گذاشت. یکی از معدود نقاشانی که آگاهانه سعی کرد سبک اتی را پس از مرگش ادامه دهد، ویلیام ادوارد فراست بود که از سال 1825 با اتی آشنا بود. در اوایل دهه 1830 فراست به سفارش توماس پاتس نقاشی کرد (که در سال 1833 اتی برای نقاشی پرتره دخترش الیزابت اولین سفارش مهم اتی برای پرتره بود) و بعداً به توصیه اتی برای کشیدن پرتره پسر عموی اتی توماس بادلی سفارش داده شد. فراست در طول زندگی حرفه‌ای خود با موفقیت از اتی تقلید کرد، تا جایی که مطالعات فیگور او و اتی اغلب به اشتباه به یکدیگر نسبت داده می‌شوند. اگرچه فراست در نهایت در سال 1870 یک آکادمیک سلطنتی شد، اما در این زمان سبک نقاشی اتی به شدت از مد افتاده بود.
نقاشی ویکتوریا تغییرات اساسی را پشت سر گذاشته بود و در دهه 1870، رئالیسم اتی و پیش رافائلی ها جای خود را به ایده های جنبش زیبایی شناسی داده بود و سنت های داستان سرایی و اخلاقی سازی را کنار گذاشتند و به جای نقاشی آثاری که برای جذابیت های زیبایی شناختی طراحی شده بودند. برای روایت یا موضوع آنها. اگرچه جنبش زیبایی شناسی در نهایت به احیای مختصری از نقاشی تاریخ منجر شد، این آثار در سبکی بسیار متفاوت از اتی بودند. نسل جدید نقاشان تاریخ مانند ادوارد برن جونز، لارنس آلما تادما و فردریک لیتون به جای پویایی که در آثار قبلی که دنیای کلاسیک را به تصویر می‌کشیدند، به تصویر کشیدند انفعال. در پایان قرن نوزدهم، ارزش تمام آثار اتی کمتر از قیمت اصلی خود بود. با آغاز قرن بیستم، جنبش مدرنیستی با نفوذ فزاینده ای که در قرن بیستم بر هنر بریتانیا مسلط شد، الهام گرفت از پل سزان و توجه چندانی به نقاشی بریتانیایی قرن نوزدهم نداشت.
در سال 1911، شهر یورک با تاخیر Etty را به رسمیت شناخت. مجسمه ای از G. W. Milburn در تاریخ 1 فوریه در خارج از گالری هنری یورک در میدان نمایشگاه رونمایی شد، و با وجود مخالفت برخی از نوادگان اتی که از قرض دادن آثار برای آن امتناع کردند، یک بازنگری از 164 نقاشی اتی در گالری برگزار شد. ویلیام والاس هارگرو، مالک یورک هرالد، سخنرانی کرد و خاطرات خود را از آشنایی با اتی به یاد آورد. در خارج از یورک، اتی عموماً کمتر شناخته شده باقی ماند، با اکثریت آن گالری‌ها که آثار او را نگهداری می‌کردند، به غیر از گالری هنری لیدی لور، موزه راسل-کوتس و آنگلسی ابی، که تمایل داشتند آنها را در انبار نگهداری کنند. نمایشگاه‌های Minor Etty در لندن در سال‌های 1936 و 1938 تأثیر چندانی نداشتند، و همچنین نمایشگاهی از 30 نقاشی از Etty در سال 1948 به نشانه بازگشایی گالری هنر یورک و نمایشگاه دیگری از 108 نقاشی در یورک در سال بعد. صدمین سالگرد وفات او. در سال‌های 2001 ـ 2002، پنج تابلوی Etty در نمایشگاه برجسته تیت بریتانیا گنجانده شد: نمایشگاه برهنه ویکتوریایی، که به ارتقای شهرت اتی کمک زیادی کرد، و اتی را به عنوان «نخستین هنرمند بریتانیایی معرفی کرد که برهنه را با جدیت نقاشی کرد. و قوام». بازسازی آژیرها و اولیس، که در سال 2010 تکمیل شد، منجر به افزایش علاقه به اتی شد، و در سال‌های 2011–2012 نمایشگاه بزرگی از آثار اتی در گالری هنر یورک برگزار شد. گالری هنری یورک همچنان بزرگترین مجموعه آثار اتی را در اختیار دارد.

مرگ: او در در سن 62 سالگی درگذشت.
منبع: ويكي پديا
برگردان و ويرايش متن: سروش بي دل

1
اثري از ويليام اتي، نقاش انگليسي

فرم درخواست مشاوره

error: Content is protected !!